کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنجه
لغتنامه دهخدا
خنجه . [ خ َ / خ ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) آوازی که هنگام مجامعت بخصوص نزدیک به انزال از بینی آدمی برمی آید و خنج خنج نیز گویند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
خنجه
لغتنامه دهخدا
خنجه . [ خ َ ج َ / ج ِ ] (اِ) تمر هندی . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به تمر هندی شود : کفش صندول و مهبل ... زنش هردو گوژند و هر دو ناهموارهیچ کس را گناه نیست درین که برد جمله را همی از کاراین یکی را بخنجه و خفتن وآن دگررا بلنجه و رفتار. لبیبی .گر خنجه...
-
واژههای مشابه
-
خُنجه و خَفنج
فرهنگ گنجواژه
ناز و عشوه.
-
جستوجو در متن
-
تمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرما ۲. نخل هندی، خنجه ۳. آب مروارید
-
خنچه
لغتنامه دهخدا
خنچه . [ خ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) خونچه . رجوع به خونچه شود. || (اِ) خنجه و آن آوازی است که بوقت جماع از بینی مرد آید.
-
خبنجة
لغتنامه دهخدا
خبنجة. [ خ ُ ن ُ ج َ ] (ع اِ) خم . خمره . ظرفی که در آن مایعات ریزند. معرب خم است . (از منتهی الارب ). شاید این کلمه در اصل خنجه بوده است .
-
لنجه
لغتنامه دهخدا
لنجه . [ ل َ ج َ /ج ِ ] (اِمص ) اسم از لنجیدن . لنج که رفتاری باشد از روی ناز و عشوه و خرامی از راه تبختر و تکبر و رعنایی . رفتار به ناز. رفتاری بود به ناز، لیکن جاهلانه . (فرهنگ اسدی ). خرامیدن زشت بود. (اوبهی ). لنجه در هجوگویند و خرامیدن در مدح . ...
-
لبیبی
لغتنامه دهخدا
لبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز افتخار سزاست مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست آنجا که گوید و مصراعی از لبیبی تضمین کند:بد...