کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنثیسپهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
neutrosphere
خنثیسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقهای در پوستۀ جوّ، بین سطح زمین تا یونسپهر، که در آن اجزای تشکیلدهندۀ جوّ عمدتاً ازنظر الکتریکی خنثی هستند
-
واژههای مشابه
-
خنثی
فرهنگ واژههای سره
بی سو، امرد
-
خنثی
فرهنگ فارسی معین
(خُ ثا) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی است که نه مرد باشد نه زن . 2 - بی فایده ، بیهوده .
-
خنثی
لغتنامه دهخدا
خنثی . [ خ ُ ثا ] (اِ) بسریانی سریش را گویند و آن چیزی است که صحافان و کفشدوزان بکار برند. (برهان قاطع). نباتی است برگ آن چون برگ گندنا با ساقی املس و ریشه های دراز و فارسی آن سریش است . (بحر الجواهر). برواق ، اسفودالس تیقلیش . ابجة. سریش . چریش . (ی...
-
خنثي
دیکشنری عربی به فارسی
داراي خصوصيات جنس نر و ماده , داراي علا قه جنسي به جنس مقابل وبه جنس خود
-
خنثی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] xonsā ۱. (زیستشناسی) کسی که نه مرد باشد نه زن و آلت مردی و زنی هر دو را داشته باشد که بهواسطۀ آن مرد یا زن بودنش معلوم نباشد.۲. غیرمؤثر؛ بیاثر: تلاش خنثی، زندگی خنثی.
-
خنثی
دیکشنری فارسی به عربی
کامل , محايد
-
خنثی
واژهنامه آزاد
(پهلوی) خَنزَک.
-
سپهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: sepehr) آسمان ؛ (به مجاز) روزگار ؛ (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه راست پنجگاه .
-
سپهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسمان، سما، طارم، عرش، فضا، فلک، کیهان، گردون ≠ ارض، زمین ۲. اقبال، بخت، طالع ۳. روزگار
-
سپهر
لغتنامه دهخدا
سپهر. [ س ِپ ِ ] (اِ) پارسی باستان «سپیثره » (لغةً یعنی سپهرداد، آسمان آفریده )، پهلوی «هوسپیتر» و «سپیهر» بقول نلدکه این کلمه مستقیماً از سانسکریت «سویتر» (مایل بسفیدی ، سفید) آمده و بقول گایگر کلمه ٔ افغانی «سپرا» (خاکستری رنگ ) از آنجاناشی است . (...
-
سپهر
فرهنگ فارسی معین
(س پِ) [ په . ] (اِ.) 1 - آسمان . 2 - فلک .
-
سپهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: spihr] sepehr ۱. آسمان؛ فلک.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه راستپنجگاه.〈 سپهر برین: [قدیمی] آسمان نهم.〈 سپهر زنگاری: [قدیمی] = 〈 سپهر کبود〈 سپهر کبود: [قدیمی] آسمان نیلگون: ◻︎ گر ز خود غافلم به باده و رود / نیستم غافل...
-
سپهر
دیکشنری فارسی به عربی
سماء