کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنت
لغتنامه دهخدا
خنت . [ خ َ ] (اِ) برق . روشنائی . خَنَت . || مدار آسمانی . خَنَت . || غوری برنجین . (ناظم الاطباء). خَنَت .
-
خنت
لغتنامه دهخدا
خنت . [ خ َ ن َ ] (اِ) برق . روشنائی . خَنت . || مدار آسمانی . خَنت . || غوری برنجین . (ناظم الاطباء). خَنت .
-
خنت
لغتنامه دهخدا
خنت . [ خ ُ ] (اِ) خم . (ناظم الاطباء). خنب . خنبره . خمره .
-
واژههای همآوا
-
خنط
لغتنامه دهخدا
خنط. [ خ َ ] (ع مص )رنج و غم دادن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). یقال : خنطه خنطاً؛ رنج و غم داد او را.
-
خنة
لغتنامه دهخدا
خنة. [ خ ُن ْ ن َ ] (ع اِ)غلاف سرنیزه . || (مص ) غنه یا مانند آن یا فوق از غنه است یا زشت تر از غنه است و غنه منگیدن باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
جستوجو در متن
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...