کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خنادق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خنادق
/xanādeq/
معنی
= خندق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خنادق
لغتنامه دهخدا
خنادق . [ خ َ دِ ] (ع اِ) ج ِ خندق . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خنادق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خندق] [قدیمی] xanādeq = خندق
-
جستوجو در متن
-
خندق
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) [ معر. ] (اِ.) گودالی که گرداگرد شهر، قلعه و مانند آن درست می کردند تا مانع از ورود دشمن و سیل گردد. ج . خنادق .
-
عمیق
لغتنامه دهخدا
عمیق . [ ع َ ] (ع ص ) دورتک یا دراز. (منتهی الارب ). دورتک و دراز. (ناظم الاطباء). دورتک و ژرف یا دراز. (از آنندراج ). ژرف ، بمعنی دور و دراز نیز آمده . (غیاث اللغات ).دارای عمق . (از اقرب الموارد). مغاک . (دهار). دورفرود. گود. فرورفته . دوراندر. قعی...
-
معاقل
لغتنامه دهخدا
معاقل . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَعقِل . (ناظم الاطباء). جاهای پناه و قلعه ها. (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). پناهگاهها : قلاع و معاقل آن اطراف که در هیچ ایام ، اعلام اسلاف بدان نرسیده بوده ... مستخلص و مستصفی کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص...