کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خم پرورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Peano curve
خَم پئانو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← خم فضاپرکن
-
analytic curve
خم تحلیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خمی که معادلات پارامتری آن توابع تحلیلی حقیقی از یک متغیر حقیقی باشند
-
algebraic curve
خم جبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ نقاطی در صفحه که در یک معادلۀ چندجملهای دومتغیره صدق کنند
-
absorption curve
خَم جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نموداری که مقدار انرژی تابشی جذبشده در ماده را برحسب طولِموج نشان میدهد
-
liquidus
خم ذوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جایگاه نقاط دماـ ترکیب، در نمودار دمـاـ تـرکیب، که نـشـاندهنـدۀ انـحلالپذیــری بیشینه یا به عبارت دیگر اشباعشدگی یک فاز جامد در فاز مایع است
-
sigmoid colon, sigmoid
خمروده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی، زیستشناسی] بخش انتهایی پسروده/کولون پایینرو که به شکل شترْگلو است و به راستروده منتهی میشود
-
bell-shaped curve
خم زنگدیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] نوعی خم فراوانی متقارن برای متغیر تصادفی پیوسته که شبیه به مقطع عمودی ناقوس است
-
cooling curve
خَم سرمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نمودار تغییر دما برحسب زمان برای جسمی که در حال سرد شدن است
-
decay curve
خم فرواُفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] منحنی یا خمی که بیانگر فرواُفت نمایی ولتاژ برحسب زمان است
-
space filling curve
خَم فضاپرکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
bend 1
خَم کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] خماندن یا زاویهدار کردن ازطریق اِعمال نیروی مکانیکی
-
flexor
خمکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] 1. عامل خمش 2. ماهیچهای که مفصل را خم میکند
-
asymptotic curve
خم مجانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خمی واقع بر یک رویه که صفحۀ بوسان آن در هر نقطه با صفحۀ مماس بر آن رویه در آن نقطه یکی است
-
characteristic curve
خم مشخصه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هریک از دو خم مزدوج بر یک رویه با این خاصیت که راستای مماس بر آن دو خم در هر نقطه، راستاهای مشخصۀ رویۀ مفروض در آن نقطه باشند
-
exponential curve
خمِ نمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نمودار تابع y=ax که در آن a عددی ثابت و مثبت است