کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خم احتمال یخ بندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خِم
لهجه و گویش گنابادی
khem در گویش گنابادی انجام کار یا عملی را خِم گویند ، این واژه بصورت پیشوند کاربرد دارد ، خواستن
-
خُم
لهجه و گویش بختیاری
xom 1. خام، نپخته؛ 2. نخ نتابیده، نخى که کمتاب داده شده؛ 3. خودم.
-
خم خم
لغتنامه دهخدا
خم خم . [ خ َ خ َ ] (ص مرکب ) پیچاپیچ . (یادداشت بخط مؤلف ) : همیشه کمندی خم خم بر فتراک داشتی . (اسکندرنامه ٔ سعید نفیسی ).خام طبع آنکه می گوید به چنگ و کف مگیرزلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.سوزنی .
-
خم اندر خم داشتن
لغتنامه دهخدا
خم اندر خم داشتن . [ خ َ اَ دَخ َ ت َ ] (مص مرکب ) مساوی و حریف بودن . (آنندراج ).
-
خم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دولا شدن ۲. خمیده شدن، انحنا یافتن، خمیدن ۳. خماندن، کج کردن، خمیده کردن
-
غدیر خم
لغتنامه دهخدا
غدیر خم . [ غ َ رُ / رِ خ ُم م ] (اِخ )غدیری است بین مکه و مدینه ، و فاصله ٔ آن تا جحفه دومیل است . (معجم البلدان ). موضعی است میان حرمین در ناحیه ٔ جحفه ، بر سه میلی آن و گفته اند نزدیک جحفه بر یک میلی آن است و ذکر آن در حدیث آمده است . ابن اثیر گوی...
-
نیم خم
لغتنامه دهخدا
نیم خم . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گلدان . گلدان سفالین . اصیص ؛ تغار. (یادداشت مؤلف ): الاصیص ؛ نیم خم که در او شاهسپرم کارند. (السامی ) (یادداشت مؤلف ).
-
هفت خم
لغتنامه دهخدا
هفت خم . [ هََ خ ُ ] (اِ مرکب ) هفت آسمان . (آنندراج ) : به خم درشد از خلق پی کرد گم نشان جست از آواز این هفت خم . نظامی .رجوع به هفت آسمان ، هفت خراس ، هفت خروارکوس و هفت خضراشود.
-
flare 1
برونخَم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فضای تعدیلپذیری در اطراف مانع که میتوان آن را در مواقع ضروری تغییر داد
-
string hand
دست خم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] دستی که در هنگام تیراندازی زه را به عقب میکشد متـ . دست کشش drawing hand
-
شبکۀ خم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شبکۀ خصوصی مجازی
-
nephcurve
خم اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در اَبرکاوی، خطی که بخش قابلملاحظهای از یک سامانۀ اَبر را محدود میکند تا استخراج اطلاعات برای تحلیلگر آسانتر شود
-
solidus
خم انجماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جایگاه نقاطی در سامانۀ دمایی، در نمودار دماـ ترکیب، که بالاتر از آن جامد و مایع در تعادل با یکدیگرند و پایینتر از آن سامانه کاملاً جامد است
-
pedal curve
خم پادکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای خمی مفروض نسبت به نقطۀ ثابت P، مکان هندسی پای عمود وارد از P بر مماس متغیری بر آن خم
-
Peano curve
خَم پئانو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← خم فضاپرکن