کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمپاره چی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خمپاره چی
لغتنامه دهخدا
خمپاره چی . [ خ ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه در لشکرها بکار خمپاره می پردازد.
-
واژههای مشابه
-
خمپاره انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا. اِمر.) سلاحی شبیه توپ که دارای لوله ای کوتاه و دهانه ای فراخ است و به وسیلة آن خمپاره را پرتاب کنند.
-
دره خمپاره
لغتنامه دهخدا
دره خمپاره . [ دَرْ رَ خ ُ رَ / رِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین ، میان شیرین آباد و قصرشیرین ، در 739هزارگزی تهران . (یادداشت مرحوم دهخدا). نام پاسگاه مرزبانی و گمرک واقع در 14 هزارگزی خاور قصرشیرین کنار راه شوسه که در حدود 4 الی 5 ...
-
خمپاره بستن
لغتنامه دهخدا
خمپاره بستن . [ خ ُ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) محلی را زیر آتش خمپاره گرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمپاره انداز
لغتنامه دهخدا
خمپاره انداز. [ خ ُ رَ / رِ اَ ] (اِ مرکب ) توپ گونه ای که خمپاره می اندازد. خمپاره . || (نف مرکب ) کسی که مسؤول تیراندازی با خمپاره است .
-
خمپاره انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) xompāre'andāz نوعی توپ سبک که گلوله را به ارتفاع زیاد و با مسیر خمیده میاندازد و بیشتر توسط پیادهنظام به کار میرود.
-
خمپاره انداز
دیکشنری فارسی به عربی
هاون
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل پاشا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل پاشا. [ اِ ] (اِخ ) چرکس . یکی از مشیران دوره ٔ سلطان عبدالمجیدخان عثمانی . وی به جسارت و شجاعت شهرت یافته اصلاً برده ٔ طوپال عزت محمدپاشا بوده و ستم و جور بسیار از وی دیده و چون کارد به استخوان وی رسید فرار کرد و به اجاق خمپاره چی ملتجی گردی...