کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمس عشرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خمس عشرة
لغتنامه دهخدا
خمس عشرة. [خ َ س َ ع َ ش َ رَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پانزده . پنجده . (یادداشت بخط مؤلف ). اگر معدود مؤنث باشد خمس بدون «تاء» و عشر با «تاء» تأنیث می آید.
-
واژههای مشابه
-
صلوات خمس
لغتنامه دهخدا
صلوات خمس . [ ص َل َ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نمازهای پنجگانه ٔظهر، عصر، مغرب ، عشاء و بامداد. رجوع به صلاة شود.
-
صناعات خمس
لغتنامه دهخدا
صناعات خمس . [ص ِ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آن اقسام پنجگانه ای است که به اعتبار ماده ٔ صغری ̍ و کبری ̍ در قیاس آید و عبارت است از برهان ، جدل ، خطابه ، شعر و مغالطه . رجوع به ذیل هر یک از این کلمات شود.
-
فرائض خمس
لغتنامه دهخدا
فرائض خمس . [ ف َ ءِ ض ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نمازهای پنجگانه . فرائض پنجگانه . رجوع به فرائض پنجگانه شود.
-
تب خمس
لغتنامه دهخدا
تب خمس . [ ت َ ب ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمی خمس : و بترین تب ها که با این تب [سل ] آمیخته گردد تب خمس است ، پس ربع، پس شطرالغب ، پس نایبه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به حمّی خمس و تب و ترکیبهای آن شود.
-
خمس دادن
لغتنامه دهخدا
خمس دادن . [ خ ُ دَ ] (مص مرکب ) خمس مال را به مستحقان خمس بخشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمس قری
لغتنامه دهخدا
خمس قری . [ خ َ س ِ ق ُ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بندهی . پنج دیه . فنج دیه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خمس آباد
لغتنامه دهخدا
خمس آباد. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش شهرستان کرمانشاهان . دارای 410 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آن غلات آبی و دیمی و انگور و قلمستان و چغندر قند است . شغل اهالی زراعت و در تابستان از علی آباد اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافی...
-
خمس و زکات
فرهنگ گنجواژه
مالیات دینی.
-
جستوجو در متن
-
خمسةعشر
لغتنامه دهخدا
خمسةعشر. [ خ َ س َ ت َ ع َ ش َ / ش ِ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پانزده . (یادداشت بخط مؤلف ). اگر معدود مذکر باشد خمسةعشر می آید و اگر مؤنث خمس عشرة.
-
منقلة
لغتنامه دهخدا
منقلة. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ل َ / م ُ ن َق ْ ق َ ل َ ] (ع اِ) آن جراحت که استخوان بیرون گیرند از وی . (مهذب الأسماء). شکستگی سر که استخوان از وی شکسته باشد یا پرده ٔ بالای استخوان منتقل شود و فی الحدیث عن النبی (ص ): فی المنقله خمس عشرة من الابل . (منته...
-
ذافنوبداس
لغتنامه دهخدا
ذافنوبداس .(معرب ، اِ) و معناه بالیونانیة الشبیه بالغار یعنی فی ورقه خاصة و هذا النوع من النبات یعرفه شجار و الأندلس بالمازریون العریض الورق و بالمازر أیضا و منهم من یعرفه بالخضراء و بالبربریة ادرار و هو مشهور عندهم بما ذکرناه آنفا و هذا النبات کثی...
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...