کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خمسه ٔ متحیره
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔ متحیره . [ خ َ س َ ی ِ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ رَ ] (اِ خ ) نام پنج کوکب زیراست : عطارد. زهره ، مریخ ، مشتری و زحل و متحیره از آن گویند که اینها را گاهگاهی رجعت میشود یعنی سیر معمولی خود گذاشته بجانب عقب خود رفتار می کنند و باز از آن طرف برگردند و ...
-
خمسه ٔ مسترقه
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔ مسترقه . [ خ َ س َ / س ِ ی ِ م ُ ت َ رَ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پنجی . فنجی . پنجه ٔ دزدیده . رجوع به پنجه ٔ دزدیده شود.
-
خمسه ٔ مفرده
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔمفرده . [ خ َ س َ / س ِ ی ِ م ُ رَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلیات خمس در منطق . (از اساس الاقتباس ص 27). || نزد بلغاء عبارت است از التزام منشی یا شاعر در کلام خود پنج حرف را یعنی «الف » و «واو» و «هاء» و «حاء» و «یاء» یعنی کلمات شعر از...
-
خمسة عشر
دیکشنری عربی به فارسی
پانزده
-
خمسه ٔ آل عبا
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔ آل عبا. [ خ َ س َ ی ِ ل ِ ع َ ] (اِخ ) حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات اﷲعلیهم اجمعین را گویند. آنها را خمسه ٔ طیبه و «پنج تن » و پنج تن آل عبا نیز نامند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
عدد پنج
دیکشنری فارسی به عربی
خمسة
-
پنجگانه
دیکشنری فارسی به عربی
خمسة
-
پانزده
دیکشنری فارسی به عربی
خمسة عشر
-
پنج حس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] panjhes[s] حواس خمسه؛ حواس پنجگانه.
-
خانگاه
لغتنامه دهخدا
خانگاه . (اِخ ) نام یکی از قلاع خمسه ٔ خوارزم است .
-
پراچینه
لغتنامه دهخدا
پراچینه . [ ] (اِخ ) از توابع خمسه و در آنجا معدن مس باشد.
-
حاجی امین
لغتنامه دهخدا
حاجی امین . [ اَ ] (اِخ ) نام محلی است بشمال خمسه .
-
چبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čabān تیرهای از ایل اینانلو از ایالات خمسۀ فارس.
-
وهشتواش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (اوستایی vahištōišt) ‹هشتویش، هیشتواشت، وهشتوشت› [قدیمی] vaheštvāš روز پنجم از پنجۀ دزدیده؛ خمسۀ مسترقه.
-
هشت
لغتنامه دهخدا
هشت . [ هََ ] (اِ) نام روز چهارم از خمسه ٔ مسترقه . (ناظم الاطباء).