کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمسة عشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خمسه ٔ مفرده
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔمفرده . [ خ َ س َ / س ِ ی ِ م ُ رَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلیات خمس در منطق . (از اساس الاقتباس ص 27). || نزد بلغاء عبارت است از التزام منشی یا شاعر در کلام خود پنج حرف را یعنی «الف » و «واو» و «هاء» و «حاء» و «یاء» یعنی کلمات شعر از...
-
خمسه ٔ آل عبا
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔ آل عبا. [ خ َ س َ ی ِ ل ِ ع َ ] (اِخ ) حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات اﷲعلیهم اجمعین را گویند. آنها را خمسه ٔ طیبه و «پنج تن » و پنج تن آل عبا نیز نامند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
خمسةعشر
لغتنامه دهخدا
خمسةعشر. [ خ َ س َ ت َ ع َ ش َ / ش ِ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) پانزده . (یادداشت بخط مؤلف ). اگر معدود مذکر باشد خمسةعشر می آید و اگر مؤنث خمس عشرة.
-
جستوجو در متن
-
پانزده
دیکشنری فارسی به عربی
خمسة عشر
-
پانزده هزار
لغتنامه دهخدا
پانزده هزار. [ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) خمسة عشر الفاً. پانزده بار هزار.
-
پانزده
لغتنامه دهخدا
پانزده . [دَه ْ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) خمسة عشر. ده به اضافه ٔ پنج . نماینده آن در ارقام هندی «15» است . || وزنی از اوزان معمول بعض ولایات ایران معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز.
-
ذات اطلاح
لغتنامه دهخدا
ذات اطلاح . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) موضعی است به شام و از آنجا تا بلقاء یکشبه راه است و گویند جائی است بدان سوی وادی القری . (المرصع). و مقریزی در امتاع الاسماع در سوانح صفر سال هشتم هجری گوید: ثم ّ کانت سریّة کعب بن عمیرالغفاری الی ذات اطلاح من ارض الشام ...
-
کفة
لغتنامه دهخدا
کفة. [ ک َف ْ ف َ ] (ع اِ) دفعه . بار. مرة. (از اقرب الموارد). || لقیته کفة کفة و لقیته کفةلکفة و کفة عن کفة،یعنی ملاقات کردم او را و مواجه با او شدم به نحوی که دست به دست رسید و یا ملاقات کردم با وی و منع کردیم همدیگر را از نهوض و برخاستن . و آن ، د...
-
شذرمذر
لغتنامه دهخدا
شذرمذر. [ ش َ ذَ رَ م َ ذَ رَ ] (ع اِ مرکب ، از اتباع ) دو اسمند که یک اسم به شمار آیند و چون خمسة عشر و مبنی بر فتحند محلاً منصوب بنابر حالیت و مذر از اتباع است و گفته اند که میم آن بدل از باء باشد و آن از بذر مشتق است و در مثل به باء آمده است . (از...
-
ذی قارالاول
لغتنامه دهخدا
ذی قارالاول . [ رِل ْ اَوْ وَ ] (اِخ ) (یوم ُ ...) قال ابوعبیدة: فخرج عتیبة فی نحو خمسة عشر فارسا من بنی یربوع فکمن فی حمی ذی قار، حتی مرت به ابل بنی الحصین بالفداویة، اسم ماء لهم ، فصاحوا بمن بها من الحامیة و الرعاء. ثم استاقوها، فاخلف الربیع ماذهب ...
-
خمس
لغتنامه دهخدا
خمس . [ خ َ ] (ع عدد، ص ، اِ) مؤنث خمسة یعنی پنج . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). یقال : خمس نسوة. توضیح : هرگاه معدود مؤنث باشد خمس بدون تاء تأنیث می آید و هرگاه معدود مذکر باشد خمس با تاء تأنیث می آید : چهار...
-
لعوق حب القطن
لغتنامه دهخدا
لعوق حب القطن . [ ل َ ق ُ ح َب ْ بِل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) من صناعة جالینوس جلیل القدر عظیم النفع یعید شهوة الباء بعد الیأس و یصفی الصوت و یفتح السدد و یذهب ضعف الکلی و المثانة و حرقة البول و الحصی و عسر النفس و الربو و شربته مثقالان و قوته تبقی ثلاث...
-
بین بین
لغتنامه دهخدا
بین بین . [ ب َ ن َ ب َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) هذا بین بین ؛ یعنی میان جید و ردی است و هما اسمان جعلا اسماً واحداً و بنیا علی الفتح . (منتهی الارب )؛ یعنی میان نیکوئی و بدی است . مرکب مزجی است که دو جزء آن مبنی بر فتح است مانند خمسة عشر واصل آن ، بین...
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...