کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خمخمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خمخمة
لغتنامه دهخدا
خمخمة. [ خ َ خ َ م َ ] (ع مص ) منگیدن . || نوعی از خوردن و آن زشت باشد. || متکبرانه سخن گفتن . || از بینی حرف زدن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
-
جستوجو در متن
-
منگیدن
لغتنامه دهخدا
منگیدن . [ م َ دَ ] (مص ) لندیدن آهسته آهسته و زیر لب سخن گفتن باشد از روی قهر و غضب . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). آهسته و زیر لب سخن گفتن . (فرهنگ رشیدی ) : این به منگیدن در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن تا موکل نشنود بر ما جهدخود ...