کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلیلی
لغتنامه دهخدا
خلیلی . [ خ َ ] (اِ) نعره ٔ مردان را گویند در میدان جنگ و هنگام شورش . || قسمی از شال و مندیل . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || قسمی انگور زودرس است و آن بر دو قسم می باشد دانه دار و بی دانه ، این انگور به رنگ سبز و کشیده است . (یادداشت بخط مؤلف )....
-
خلیلی
لغتنامه دهخدا
خلیلی . [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فداغ بخش مرکزی شهرستان لار، دارای 456 تن سکنه ، آب آن از چشمه و چاه و محصول آن غلات و خرما و پیاز و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خلیلی
لغتنامه دهخدا
خلیلی . [ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از بهمنی از شعبه ٔ لیراوی از ایلات کوه کیلویه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
-
خلیلی
لغتنامه دهخدا
خلیلی . [ خ َ ] (ص نسبی ) انتسابی است ابراهیم خلیل را. (از انساب سمعانی ). رجوع به ابراهیم خلیل شود.
-
خلیلی
لهجه و گویش تهرانی
کُند و زنجیری که پای چند نفر را ردیفی در آن میبستند
-
واژههای مشابه
-
علی خلیلی
لغتنامه دهخدا
علی خلیلی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن عثمان حواری خلیلی ، ملقّب به علاءالدین . عالم فرائض و ریاضی دان بود و در سال 754 هَ . ق . در شهر خلیل متولد شد و در 833 هَ . ق . درگذشت . او راست : کفایةالطلاب فی علمی الفرائض و الحساب . (از معجم المؤلفین بنقل ...
-
علی خلیلی
لغتنامه دهخدا
علی خلیلی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن قاسم اردبیلی خلیلی شافعی بطائحی ، ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بطائحی شود.
-
علی خلیلی
لغتنامه دهخدا
علی خلیلی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد خلیلی زیدی جیلی . وی در اوایل قرن پنجم هجری در قید حیات بود. او راست : 1 - الجمعبین الافادة و الافادات . 2 - المجموع ، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از تراجم الرجال جنداری ص 25).
-
قلعه خلیلی
لغتنامه دهخدا
قلعه خلیلی . [ ق َ ع َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور اردکان ، کنار شوسه ٔ شیراز به اردکان . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و مالاریایی است . وسکنه ٔ آن 510 تن است . آب آن از رودخا...
-
حسین خلیلی
لغتنامه دهخدا
حسین خلیلی . [ ح ُ س َ ن ِ خ َ ] (اِخ ) (حاج میرزا...) ابن میرزا خلیل بن ابراهیم طهرانی از مراجع شیعه در نجف بود و در 1326 هَ . ق . درگذشت و اجازات وی برای شاگردانش که برخی از ایشان مرجعیت نیز یافتند در ذریعه ج 1 ص 183 یاد شده است . و نیز او راست : «...
-
خلیلی مرو
لغتنامه دهخدا
خلیلی مرو. [ خ َ م َرْوْ ] (اِ مرکب ) نام قسمی از آلوی معروف است . (غیاث اللغات ).
-
خلیلی ها
لغتنامه دهخدا
خلیلی ها. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، دارای 494 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و میوه و پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
اَنگیرِ خلیلى
لهجه و گویش بختیاری
angir-e xalili انگور خلیلى (انگورى با دانههاى تقریباً استوانهاىشکل و پوست لطیف).
-
حسین آباد حاجی خلیلی
لغتنامه دهخدا
حسین آباد حاجی خلیلی . [ ح ُ س ِ دِ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس . در سه هزارگزی جنوب باختری طبس و 5هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی طبس به یزد. ناحیه ای است واقع در جلگه . گرمسیر. دارای 37 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات...