کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ِل ْ لی طا ] (ع اِ) آمیزش کننده . (منتهی الارب ). منه : ما لهم خلیطی ؛ یعنی نیست مر آنها را آمیزش کننده ای . (ناظم الاطباء).
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ِل ْ لی طا ] (ع مص ) خلط. (منتهی الارب ). رجوع به خلط شود.
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ُل ْ ل َ طا ] (ع ص ) فضول . خبرپرس . منه : اًنه لقیطی خلیطی ؛ یعنی او پرسش کننده ٔ اخبار است تا بدانها نمامی کند. (ناظم الاطباء).
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ُل َ طا / خ ُل ْ ل َ طا ] (ع اِ) گروه مردم بهم آمیخته از هر جنس (واحد ندارد). (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || آمیختگی بعضی کار با بعضی و فساد حاصل شدگی در آن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه ...
-
جستوجو در متن
-
لقیطی
لغتنامه دهخدا
لقیطی . [ ل ُق ْ ق َ طا ] (ع ص ) جوینده خبر را تا سخن چینی نماید. یقال : انه لُقَّیْطی ̍ خُلَّیْطی ̍؛ ای ملتقط الاخبار لینم بها. (منتهی الارب ).