کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلیج
/xalij/
معنی
قسمتی از دریا که در خشکی پیش رفته باشد؛ شاخابه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خور، شاخاب، شاخابه، شاخاوه ≠ شبهجزیره
برابر فارسی
آبکند، کنداب، آبگیر
دیکشنری
gulf
-
جستوجوی دقیق
-
خلیج
واژگان مترادف و متضاد
خور، شاخاب، شاخابه، شاخاوه ≠ شبهجزیره
-
خلیج
فرهنگ واژههای سره
آبکند، کنداب، آبگیر
-
خلیج
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] (اِ.) بخشی از دریا که در خشکی پیش رفته باشد و سه طرف آن خشکی باشد.
-
خلیج
لغتنامه دهخدا
خلیج . [ خ َ ] (اِخ ) رجوع به ابوشبلی عقیلی شود.
-
خلیج
لغتنامه دهخدا
خلیج . [ خ َ ] (ع اِ) جوی . (ناظم الاطباء) : بحری کز او مجره خلیج است فی المثل در باغ دولت تو یکی جویبارباد. ظهیر فاریابی (ازشرفنامه ٔ منیری ). || رودخانه . نهر عظیم . (شرفنامه ٔ منیری ). || شاخی که از دریا برآمده باشد. (آنندراج ) : مجره بسان لبالب خ...
-
خلیج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (جغرافیا) xalij قسمتی از دریا که در خشکی پیش رفته باشد؛ شاخابه.
-
خلیج
دیکشنری فارسی به عربی
بحيرة , خليج
-
خلیج
واژهنامه آزاد
خلیج:شخاب یا شاخاب یا شاخابه معنای نفوذ و رخنه و گسترش شاخه آب دریا در خشکی. برعکس شبه جزیره که نفوذ خشکی در دریاست. جمله ی اقوامِ ایران را چو خـون شاخـابه پارس! خوانمش من این خلیجِ نیلگون شاخـابه پارس! دیگر آن نامِ وطن ! چون خون رنگینم به تـن ! هر...
-
واژههای مشابه
-
خليج
دیکشنری عربی به فارسی
سرخ مايل به قرمز , کهير , خليج کوچک , عوعوکردن , زوزه کشيدن(سگ) , دفاع کردن درمقابل , عاجزکردن , اسب کهر , خليج , گرداب , هر چيز بلعنده و فرو برنده , جدايي , فاصله ز دوري , مفارقت
-
خلیج فارس
فرهنگ واژههای سره
آبکند پارس، کنداب پارس
-
ice bay, ice bight
خلیج یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تورفتگی خلیجگونه در لبۀ تختهیخ (ice floe) یا رَفیخ بزرگ
-
خلیج اسکندر
لغتنامه دهخدا
خلیج اسکندر. [ خ َ ج ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام قدیم جبل الطارق است . رجوع به جبل الطارق شود.
-
خلیج اسکندرون
لغتنامه دهخدا
خلیج اسکندرون . [ خ َ ج ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام خلیجی است در ناحیت اسکندرون . (از تاریخ مغول اقبال ص 570). رجوع به اسکندرون شود.
-
خلیج بربری
لغتنامه دهخدا
خلیج بربری . [ خ َ ج ِ ب َ ب َ ] (اِخ ) نام خلیجی است به شمال حبشه در افریقا. (از حدود العالم ).