کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلنگسانان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Ericales
خلنگسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] راستهای بزرگ از دولپهایها، دارای حدود 8000 گونه با پراکندگی وسیع که شامل گیاهانی مانند چای و خرمالو و برخی گیاهان گوشتخوار است
-
واژههای مشابه
-
خلنگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیغ، خار، مغیلان ۲. علفزار، خلنجزار ۳. ابلق، دورنگ
-
heather, ling
خلنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختچهای کوتاه با برگهای همیشهسبز و گلهای صورتی خوشهای
-
خلنگ
فرهنگ فارسی معین
(خَ لَ) (ص .) دو رنگ ، ابلق .
-
خلنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) گیاهی است که نوعی از آن به صورت درخت یا درختچه می باشد که از چوب آن کاسه و قدح می سازند و نوعی از آن علفی می باشد به رنگ های سرخ ، زرد و سفید.
-
خلنگ
فرهنگ فارسی معین
(خِ لِ) (اِ.) = خلنج : گرفتن اعضا و کندن به ناخن .
-
خلنگ
لغتنامه دهخدا
خلنگ . [ خ َ ل َ ] (ص ) دورنگ . ابلق . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). خلنج : کآسمان آسمانه ای است خلنگ . فرخی .تا برآید لخت لخت از کوه میغ میغگون آسمان آس رنگ از رنگ او گردد خلنگ . منوچهری .|| (اِ) نوعی فیروزه است . خلنج . (از نخبةالدهر دمشقی...
-
خلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خلنج› xalang ۱. (زیستشناسی) گیاهی درختچهای با گلهای سرخ، زرد، یا سفید که بیشتر در نواحی گرم میروید.۲. (صفت) [قدیمی] دورنگ و ابلق، بهویژه سیاهوسفید: ◻︎ تا برآید لختلخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری: ۶۳).
-
خلنگ
دیکشنری فارسی به عربی
خلنج
-
خلنگ
واژهنامه آزاد
علف جارو
-
خِلَنگ
واژهنامه آزاد
به چوبی که با آن می توان از چاه آب کشید.
-
خلنگ
واژهنامه آزاد
در گویش محلی مناطق زاگرس نهاوند باغچه ی کوچکی را می گفتند که در درون خانه های سنتی وجود داشت خِرنگ هم می گفتند
-
سانان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sānān) شاه بزرگ و مهتر ایل و قبیله .
-
خلنگ زار
لغتنامه دهخدا
خلنگ زار. [ خ َ ل َ ] (اِ مرکب ) زمین پرخس و خار. خارستان . خاردار. (یادداشت بخط مؤلف ).