کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلنج
/xalanj/
معنی
= خلنگ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلنج
فرهنگ فارسی معین
(خَ لَ) [ معر. ] (اِ.) نک خَلَنگ .
-
خلنج
لغتنامه دهخدا
خلنج . [ خ َ ل َ ] (ع اِ) خدنگ . درختی نیک سخت که از چوب آن تیر و نیزه سازند. (منتهی الارب ). ج ، خلانج : کمان و تیر و خدنگ و چوب خلنج بسیار افتد. (حدود العالم ). درختی است شبیه به درخت گز و در چین و بلاد روس زیاد بزرگ می شود برگش مثل برگ گز و گلش کو...
-
خلنج
لغتنامه دهخدا
خلنج . [ خ ِ ل َ ] (اِ) کبوتری که تمام آن سیاه باشد مگر یک یا دو پراز بال آن که سپیده بود. (از ناظم الاطباء). || هر چیز دورنگ و ابلق . خَلَنج (ناظم الاطباء).
-
خلنج
لغتنامه دهخدا
خلنج . [ خ ِ ل ِ ] (اِمص ) نشکنج . عمل گرفتن عضوی و کندن به ناخن . (ناظم الاطباء). نیشگون . (یادداشت بخط مؤلف ). || خوابیدگی و بی حسی عضوی . (ناظم الاطباء).
-
خلنج
دیکشنری عربی به فارسی
خلنگ , علف جاروب , ورسک , وابسته به خلنگ
-
خلنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: خلنگ] [قدیمی] xalanj = خلنگ
-
جستوجو در متن
-
خلنگ
دیکشنری فارسی به عربی
خلنج
-
علف جاروب
دیکشنری فارسی به عربی
خلنج
-
ورسک
دیکشنری فارسی به عربی
خلنج
-
وابسته به خلنگ
دیکشنری فارسی به عربی
خلنج
-
lings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لینگ، خلنج جارو
-
خلانج
لغتنامه دهخدا
خلانج . [ خ َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ خلنج . (منتهی الارب ). رجوع به خلنج در این لغت نامه شود.
-
خرنج
لغتنامه دهخدا
خرنج . [ خ َ رِ ] (اِ) خلنج . نوعی گیاه است . (دزی ج 1 ص 367). رجوع به خلنج شود.
-
اریقی
لغتنامه دهخدا
اریقی . [ ] (اِ) خَلَنگ . خلنج . اخلنج .