کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پر كردن خلل
دیکشنری فارسی به عربی
سد الثغرة ، سد الفجوة
-
خَدشه و خِلل
فرهنگ گنجواژه
لطمه.
-
خِلَل و فُرَج
فرهنگ گنجواژه
منافذ.
-
جستوجو در متن
-
ترمیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarmim مرمت کردن؛ اصلاح کردن خلل یا خرابی چیزی.
-
اخلال
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) زیان رسانیدن ، خلل وارد کردن .
-
damage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران، گزنده، خسارت زدن، خسارت رساندن، زیان زدن، ضایع کردن، خسارت وارد کردن، معیوب کردن، عیب دار کردن، لطمه زدن به، خسارت وارد اوردن
-
گربه رقصاندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ دَ) (مص ل .) (عا.) در انجام کار خلل وارد کردن و آن را به تأخیر انداختن .
-
prime coat
قیر نفوذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] قیر مذاب که برای پر کردن خللوفرج و ایجاد سطحی چسبنده با قیرپاش بر روی قشر اساس پخش میشود
-
رم
لغتنامه دهخدا
رم . [ رَم م ] (ع مص ) به صلاح بازآوردن . اصلاح کردن . (لسان العرب ). اصلاح کردن خلل . (زوزنی ) (دهار). اصلاح کردن بنا. (اقرب الموارد). اصلاح نمودن و نیکو کردن . (منتهی الارب ). || خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (لسان العرب ) (اقرب الموارد): البقر ترم ...
-
زایل کردن
لغتنامه دهخدا
زایل کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نسخ . برگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || جبران نقص . ازاله ٔ خلل و عیب : من خواستم که بدرگاه عالی آیم به بلخ اما این خبر بخوارزم رسد، دشوار خلل زاید که زایل نتوان کرد. (تاریخ بیهقی ص 359). || زدودن . ستردن . ...
-
اخلال
لغتنامه دهخدا
اخلال .[ اِ ] (ع مص ) خلل آوردن . خلل و رخنه کردن . خلل رسانیدن . (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن : اخلال در معنی . اخلال بمقصود. اِخلال به وزن : تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند.- اخلال بنظم کردن ؛ بر هم زدن نظم...
-
مرمة
لغتنامه دهخدا
مرمة. [ م َرَم ْ م َ ] (ع مص ) مرمت . اصلاح نمودن و نیکو کردن چیزباخلل را. (از منتهی الارب ). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکو کردن حال کسی را. رَم ّ شأنه . || گرفتن ستور چوبها را ب...
-
مرمت
لغتنامه دهخدا
مرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقا...
-
ناخوردن
لغتنامه دهخدا
ناخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص منفی ) نخوردن . امساک . بر اثر بیماری یا ناداری یا خست از خوردن امساک کردن : ز ناخوردنش چشم تاریک شدتن پهلوانیش باریک شد. فردوسی .ناخوردنت ار چه دلپذیر است زین یکدو نواله ناگزیر است . نظامی .که ز ناگفتنش خلل زایدیا ز...
-
زیغ
لغتنامه دهخدا
زیغ. [ زَ ] (ع مص ) از حق بچسبیدن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 50) (از زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). میل کردن از حق بسوی دیگر. (غیاث ). شک و میل کردن از حق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو الذی انزل علیک الکتاب...