کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلقت
/xelqat/
معنی
۱. آفرینش.
۲. (اسم) فطرت؛ هیئت؛ سرشت.
۳. (اسم) شکل ظاهری انسان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آفرینش، ابداع، ایجاد، تکوین، خلق
۲. سرشت، صنع، نهاد، وضع
۳. شمایل
برابر فارسی
آفرینش
فعل
بن گذشته: خلقت کرد
بن حال: خلقت کن
دیکشنری
creation
-
جستوجوی دقیق
-
خلقت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرینش، ابداع، ایجاد، تکوین، خلق ۲. سرشت، صنع، نهاد، وضع ۳. شمایل
-
خلقت
فرهنگ واژههای سره
آفرینش
-
خلقت
فرهنگ فارسی معین
(خِ قَ) [ ع . خلقة ] (اِمص .) آفرینش ، فطرت .
-
خلقت
لغتنامه دهخدا
خلقت . [ خ ِ ق َ ] (ع اِ) نهاد. فطرت . طبیعت . خمیره . طبع. سرشت . آب و گل . گوهر. گهر. (یادداشت بخط مؤلف ). جِبِلَّت . (زمخشری ) : گر نتواند که شود خوک میش زآن شره و نحس در او خلقت است . ناصرخسرو.من دنیا را بدان چاه ... مانند کردم ... و آن چهار مار...
-
خلقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خلقَة] xelqat ۱. آفرینش.۲. (اسم) فطرت؛ هیئت؛ سرشت.۳. (اسم) شکل ظاهری انسان.
-
خلقت
دیکشنری فارسی به عربی
خلق
-
واژههای مشابه
-
خَلَقْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
آفریدی-خلق کردی(خلق در اصل به معناي تقدير و اندازه گيري است)
-
خَلَقْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
آفریدم-خلق کردم(خلق در اصل به معناي تقدير و اندازه گيري است)
-
خُلِقَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
آفریده شد-خلق شد(خلق در اصل به معناي تقدير و اندازه گيري است)
-
کج خلقت
لغتنامه دهخدا
کج خلقت . [ ک َ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) که خلقت کج وناراست دارد. که در آفرینش او کجی بود : نیست در این خوشه جز مشتی دغل درخور کج خلقتی چون این جمل .(یادداشت مؤلف ).
-
نیک خلقت
لغتنامه دهخدا
نیک خلقت . [ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) معصوب الخلق . (از منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
تمام خلقت
لغتنامه دهخدا
تمام خلقت . [ ت َ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) که نقصی در اندام ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): مطرهف ؛ مرد تمام خلقت و نیکو اندام . تمم ؛ تمیم تمام خلقت . (منتهی الارب ): چشمش در میان نظارگیان بر پسری افتاد...سخت نیکوروی و طرفه و زیبا، تمام خلقت ، معتدل ...
-
دجال خلقت
لغتنامه دهخدا
دجال خلقت . [ دَج ْ جا خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) که آفرینش و نهادی چون دجال دارد، مقابل عیسی خلقت : گر او هست دجال خلقت برغمش ترا کم زعیسی مریم ندارم .خاقانی .
-
میانه خلقت
لغتنامه دهخدا
میانه خلقت . [ ن َ / ن ِ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) که آفرینش و اندامی میانه دارد نه درشت و بلند و نه ریز و نه کوتاه . (از یادداشت مؤلف ).