کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلفا
/xolafā/
معنی
= خلیفه
〈 خلفای راشدین (اربعه): چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عُمَر، عثمان، و علی).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خلفاء، جمعِ خَلیفَة] xolafā = خلیفه〈 خلفای راشدین (اربعه): چهار خلیفۀ بعد از پیامبر اسلام (ابوبکر، عُمَر، عثمان، و علی).
-
واژههای مشابه
-
خلفاً عن سلف
لغتنامه دهخدا
خلفاً عن سلف . [ خ َ ل َ فَن ْ ع َ س َ ل َ فِن ْ ] (ع ق مرکب ) پشت در پشت . پدر در پدر. (یادداشت بخط مؤلف ) : از آن روز الی یومنا هذا نهاراً و جهاراً خلفاً عن سلف ایشان را لعنت می کنند. (کتاب النقض ).
-
جستوجو در متن
-
khalifate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلفا
-
راشدین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rāšedin = خلفا 〈 خلفای راشدین
-
قسیرو
لغتنامه دهخدا
قسیرو. [ ق َ ] (اِ) خلفا است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
تاج المراکشی
لغتنامه دهخدا
تاج المراکشی . [ جُل ْ م َ ک ُ ] (اِخ ) از معاریف دوران خلافت الحاکم بامراﷲالعباس متوفی بسال 753هَ . ق . (تاریخ خلفا ص 302).
-
ظاهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: zāher) (عربی) آشکار ، نمایان ؛ بخش آشکار ، هویدا ، یا بیرونی از هر چیز یا هر شخص در مقابلِ باطن ؛ (در اعلام) نام چند تن از پادشاهان و خلفا د رتاریخ ، از جمله ابونصر سی و پنجمین خلیفهی عباسی در قرن هفتم (هـ.ق) .
-
عبدالملک
لغتنامه دهخدا
عبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز السلولی . از شعراء و فصحائی است که به خلفا نپیوست و امرا را مدح نگفت . وی در حدود سال 100 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن حاج مصطفی برسوی . او راست : انوارالقلوب ، نظم ترکی در خلفا و اهل بیت . وی به سال 898هَ . ق . از آن فراغت یافته است . (یادداشت مؤلف ).
-
ابن خیاط
لغتنامه دهخدا
ابن خیاط. [ اِ ن ُ خ َی ْ یا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد. شاعر. در اواخر دولت بنی امیه و اوائل بنی عباس میزیسته و مدح خلفا میکرده است .
-
تخت ستانی
لغتنامه دهخدا
تخت ستانی . [ ت َ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) پیروزی بر پادشاهی . غلبه کردن بر سلطانی . ستاندن تخت از پادشاهی و تصرف کردن کشور او : چون خلفا گنج فشانی کنی تاج دهی ، تخت ستانی کنی .نظامی .
-
تاج الیمنی
لغتنامه دهخدا
تاج الیمنی . [ جُل ْ ی َ م َ ] (اِخ ) نام او عبدالباقی از معاریف است . وی در ایام خلافت الحاکم بامراﷲ (741 - 753 هَ . ق .) وفات یافت . (تاریخ خلفا ص 332).
-
راسبی
لغتنامه دهخدا
راسبی . [ س ِ ] (اِخ ) علی بن احمد الراسبی . وی فرمانروای جندی شاپور و بسیار توانگر و نزد خلفا محترم بود و بسال 301 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 654).