کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسن خلال
لغتنامه دهخدا
حسن خلال . [ ح َ س َ ن ِ خ َل ْ لا ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی حافظ مکنی به ابومحمد خلال بغدادی درگذشته ٔ 439 هَ . ق . او راست : «طبقات المعبرین »، «اخبار الثقلاء». (هدیةالعارفین ج 1 ص 275).
-
خلال پسته
لغتنامه دهخدا
خلال پسته . [ خ ِ ل ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترکیب های کلمه ٔ خلال در این لغت نامه شود.
-
خلال خلیل
لغتنامه دهخدا
خلال خلیل . [ خ ِ ل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )درخت آطریلال . رجوع به آطریلال در این لغت نامه شود.
-
خلال قوم
لغتنامه دهخدا
خلال قوم . [خ ِ / خ َ ل ِ ق َ / قُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میان قوم . در وسط قوم . داخل قوم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلال کردن
لغتنامه دهخدا
خلال کردن . [ خ ِ/ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن خرده ٔ غذا میان دندانها بوسیله ٔ خلال . (یادداشت بخط مؤلف ) : ز نوک نیزه بدندان خلال خواهی کرد. ؟|| کنایه از دست از طعام بازکشیدن . (آنندراج ). || ریزریز کردن پوست نارنج و غیره . (ازحاشیه ٔ بر برهان...
-
خلال مأمونی
لغتنامه دهخدا
خلال مأمونی . [ خ ِ / خ َ ل ِ م َءْ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) گیاهی خوشبوی که اذخر گویند. (برهان قاطع)(ناظم الاطباء). رجوع به اذخر در این لغت نامه شود.
-
خلال مائده
لغتنامه دهخدا
خلال مائده . [ خ ِ / خ َ ل ِ ءِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ٔ میده که بشیر و شکر خورند بهندی سوئیان گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
خلال مکه
لغتنامه دهخدا
خلال مکه . [ خ ِ / خ َ ل ِ م َک ْ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است چون جاروب خرد و سفید که با آن دندان پاک کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). پستپاج . رجوع به پستپاج در این لغت نامه شود.
-
خلال نارنج
لغتنامه دهخدا
خلال نارنج . [ خ ِ / خ َ ل ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترکیبات خلال در این لغت نامه شود.
-
خلال نماندن
لغتنامه دهخدا
خلال نماندن . [ خ ِ / خ َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تمام و کمال تاراج شدن و بغارت رفتن . (آنندراج ) : کس آمد کزآن ملک آراسته خلالی نمانده ست از آن خواسته .نظامی (از آنندراج ).
-
خلال الدار
لغتنامه دهخدا
خلال الدار. [ خ ِ لُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) گرداگرد حدود خانه و مابین رخوت خانه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خلال دان
لغتنامه دهخدا
خلال دان . [ خ ِ / خ َ ] (اِ مرکب ) قوطیی که در آن خلال دندان گذارند و یا جعبه ای که در آن خلال دندان قرار دهند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
ابن خلال قاضی
لغتنامه دهخدا
ابن خلال قاضی . [ اِ ن ُ خ َل ْ لا ل ِ ] (اِخ ) ابوعمر احمدبن محمدبن حفص الخلال المعتزلی البصری . او صحبت صیمری و ابوبکربن اخشید را دریافته و از آن دو علم کلام و جز آن فراگرفته و با ابن ندیم صاحب الفهرست معاصر بوده و قضای شهر حره و سپس قضای تکریت داش...
-
واژههای همآوا
-
خِلَالٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شکافها (جمع خلة )