کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلاقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلاقة
لغتنامه دهخدا
خلاقة. [ خ َ ق َ ] (ع اِمص ) ملاست . نرمی . تابانی . || (مص ) سزاوار گردیدن . منه : خلق خلاقه . || خوش خوی گردیدن زن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خلقت المراءة؛ خوش خوی گردیدن آن زن . || خلق . (منتهی الارب ). رجوع به خلق د...
-
خلاقة
لغتنامه دهخدا
خلاقة. [ خ َل ْ لا ق َ ] (ع ص ) مؤنث خَلاّ ق . (از ناظم الاطباء).- قوه ٔ خلاقة ؛قوتی که ایجاد صور بدیعه می کند.
-
واژههای مشابه
-
خلاقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خلاّقَة] xallāqe آفریننده.
-
نیروی خلاقه
فرهنگ واژههای سره
آفرینشگر
-
واژههای همآوا
-
خلاقت
لغتنامه دهخدا
خلاقت . [ خ َ ق َ ] (ع اِمص ) کهنگی . (غیاث اللغات ) (یادداشت بخط مؤلف ) : گاله ای که هیچ خلقش ننگریداز خلاقت آن کریم آنرا خرید. مولوی . || تمرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || دروغ . (از حواشی اقبالنامه ٔ وحید ص 102) : بر شاه اگر صورتم بد کندخلاقت نه ب...
-
جستوجو در متن
-
omnificent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عالی، دارای قدرت خلاقه، خالق کل
-
خلاق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرینشگر، آفریننده، خلاقه، سازنده، مبتکر، مبدع ۲. آفریدگار، باریتعالی
-
creativity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلاقیت، قدرت خلاقه، قوه ابتکار، قدرت ابداع، افرینندگی
-
creativeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلاقیت، قوه ابتکار، قدرت خلاقه، قدرت ابداع، افرینندگی
-
تابانی
لغتنامه دهخدا
تابانی . (حامص ) (از: تابان ) درخشانی . (آنندراج ). ملاسة. خلوقه . خلاقه . خلقه . دفص . (منتهی الارب ). تلألؤ : لعل را زآن هست گنج مقتبس سنگ را گرمی و تابانی وبس . مولوی .|| لغزندگی . نسوئی .
-
دیدرو
لغتنامه دهخدا
دیدرو. [ دی دِ رُ ] (اِخ ) (دنی ) از مردم لانگر (از 1713 تا 1784 م .) دائرةالمعارف نویس و فیلسوف مادی مذهب و نقاد هنر و ادب و ادیب فرانسوی و از شخصیتهای برجسته ٔ عصر روشنفکری و یکی از نوابغ جامع عصر جدید بود. زبانهای لاتینی و انگلیسی و ایتالیایی و ری...
-
ساتورن
لغتنامه دهخدا
ساتورن . (اِخ ) در اساطیر قدیم یکی از ارباب انواع است که در نزد یونانیان و ایتالیائیهای قدیم خداوند زمان و مظهر آن ستاره ٔ زحل بوده است ،و چنین می نماید که وی در ابتدا رب النوع خلاقی بوده وبعد با نیروی خلاقه ٔ اپس متحد شده است . ساتورن یونانی که آن ر...