کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلافکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلافکار
معنی
(خَ) [ ع - فا . ] (ص فا.) آن که خلاف می کند، آن که رفتار نادرست و ناروا دارد، متخلف .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
delinquent, lawless, wrongdoer
-
جستوجوی دقیق
-
خلافکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← وبْخلافکار
-
خلافکار
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع - فا . ] (ص فا.) آن که خلاف می کند، آن که رفتار نادرست و ناروا دارد، متخلف .
-
واژههای مشابه
-
خلافکار، خلافکار
واژگان مترادف و متضاد
بزهکار، خاطی، متخلف، تبهکار، مجرم ≠ درستکار
-
black webber
وبخلافکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کسی که در استفاده از وب دست به کارهای خلاف بزند متـ . خلافکار
-
واژههای همآوا
-
خلاف کار
فرهنگ واژههای سره
تبهکار
-
خلاف کار
لغتنامه دهخدا
خلاف کار. [ خ ِ / خ َ ] (ص مرکب ) گناهکار.خاطی . آنکه خلاف کند. آنکه کار ناشایست انجام دهد.
-
خلاف کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] xa(e)lāfkār کسی که مرتکب خلاف میشود.
-
جستوجو در متن
-
nullificationist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلافکار
-
درویش مومیایی
لهجه و گویش تهرانی
درویش خلافکار
-
حروم خور
لهجه و گویش تهرانی
خلافکار،بیقید
-
offender
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرم، متخلف، متجاوز، خلافکار، تخطی کننده
-
خطاکار
واژگان مترادف و متضاد
بزهکار، خاطی، گنهکار، گناهکار، تقصیرکار، خلافکار، مجرم، مخطی، مقصر ≠ درستکار