کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خلاشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خلاشه
/xalāše/
معنی
خاروخاشاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خلاشه
فرهنگ فارسی معین
(خَ ش ) (اِ.) خاشاک .
-
خلاشه
لغتنامه دهخدا
خلاشه . [ خ َ ش َ / ش ِ ] (اِ) خار و خاشاک . (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) : دست بگشاده چو برقی جسته ای وز خلاشه پیش ورغی بسته ای . شیخ عطار (از انجمن آرای ناصری ).|| سکان کشتی . || جهاز. || چوب باریکی که بدان دندان را پاک کنند. (ناظم...
-
خلاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xalāše خاروخاشاک.
-
خلاشه
لهجه و گویش تهرانی
چوب کبریت، سرشاخه خشک
-
واژههای مشابه
-
خورده و خَلاشه
فرهنگ گنجواژه
اضافات، آشغال.
-
جستوجو در متن
-
تیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tif خار؛ خس؛ خلاشه.
-
خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - خار و خلاشه . 2 - گیاه خودرو، علف هرزه .
-
انبیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ambire خلاشه و خاشاک و پوشال که در سقف خانه روی پرواز میریزند و بعد بالای آن را با گل و خاک و کاهگل میپوشانند.
-
انبیره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ یا رِ) (اِ.) خلاشه و خاشاکی که پس از پوشش خانه بر بام اندازند تا بر بالای آن خاک و گل ریزند و بیندایند.
-
همای
لغتنامه دهخدا
همای . [ هََ ] (اِ) گردون بازی اطفال را گویند یعنی چرخی سازند از چوب و خلاشه و در کنار آب روان نصب کنند تا آب بر آن خورده آن را به گردش درآورد. (برهان ).
-
هلوی
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِ.) 1 - گردکان بازی . 2 - چرخی که کودکان از چوب و خلاشه سازند و بر آب روان گذارند تا آب آن را به گردش درآورد و ایشان تماشا کنند، گردون بازی .
-
گوشوله
لغتنامه دهخدا
گوشوله . [ گ َ / گُو ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) در تداول مردم گناباد خراسان پارگین حمام است و ظاهراً مرکب از «گو» به معنی گودال و «شوله » است و برهان قاطع شوله را بمعنی جایی که پلیدیها در آن افکنند و خاکروبه و خلاشه در آن ریزند آورده است .
-
هولک
لغتنامه دهخدا
هولک . [ ل َ ] (اِ) گردکان بازی . (انجمن آرا). جوزبازی و گردکان بازی را گویند و بعضی گردون بازی را گفته اند و آن چرخی باشد که طفلان از چوب و خلاشه سازند و بر آب روان نصب کنند تا آب بر آن خورده به گردش درآید. (آنندراج ) (برهان ).