کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفیف العقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خفیف کننده
دیکشنری فارسی به عربی
اذلال
-
خفیف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اوطا
-
مه خفیف
دیکشنری فارسی به عربی
شاش
-
slight hearing loss, slight hearing impairment
کمشنوایی خفیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] درجۀ کمشنوایی که در آن آستانۀ شنوایی از 15 تا 25 دسیبل است
-
mild mental retardation
عقبماندگی ذهنی خفیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی عقبماندگی ذهنی که در آن هوشبهر فرد بین 50 تا 69 است
-
خفیف و خوار
لغتنامه دهخدا
خفیف و خوار. [ خ َ ف ُ خوا / خا ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سبک . بیمقدار. حقیر. ذلیل . بیقدر. ناچیز. خوار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خفیف و دفیف
لغتنامه دهخدا
خفیف و دفیف . [ خ َ ف ُ دَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تر و چسبان . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خوار و خفیف
لغتنامه دهخدا
خوار و خفیف . [ خوا / خا رُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب )پست . ناچیز. سبک . بی اعتبار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خوار و خفیف
فرهنگ گنجواژه
سبک، بی ارزش، خوار و خفیف شدن= سبک شدن.
-
جستوجو در متن
-
ساده جگر
لغتنامه دهخدا
ساده جگر. [ دَ / دِ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از مرد خفیف العقل . (بهار عجم ) (آنندراج ). ساده لوح . ساده دل . سینه صاف . کنایه از مردم خفیف العقل بی نفاق . (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
حطوطی
لغتنامه دهخدا
حطوطی . [ ح َ طَ طا ] (ع ص ، اِ) مرد سبک و خفیف العقل . (منتهی الارب ).
-
ساده لوح
لغتنامه دهخدا
ساده لوح . [ دَ / دِل َ / لُو ] (ص مرکب ) کنایه از مرد خفیف العقل . (بهارعجم ) (آنندراج ). کنایه از احمق و بی شعور. (غیاث اللغات ). ساده دل : ساده مرد. || سلیم . سلیم القلب . پاکدل . صافی ضمیر. بی مکر. بی حیله . که گربز نیست .
-
چل
لغتنامه دهخدا
چل . [ چ ِ ] (ص ) مردم کم عقل و نادان و احمق و گول . (برهان ) (از ناظم الاطباء). بی عقل و احمق و گول . (جهانگیری ) (از رشیدی ). احمق و خفیف العقل . (انجمن آرا) (آنندراج ). احمق . (غیاث ). دیوانه . خُل . خلک . سبک مغز. سفیه . کودن .
-
هجهاج
لغتنامه دهخدا
هجهاج . [ هََ ] (ع ص )گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). عبارت اللسان چنین است : کثیرالشر خفیف العقل . (اقرب الموارد). || شتر سخت گریزنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نفور. (اقرب الموارد). || سخت بانگ و درازبالا از شتر و مردم . (منته...
-
نعامة
لغتنامه دهخدا
نعامة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) شترمرغ . (غیاث اللغات ) (دهار) : نگر نعامه و طوطی دو طایراند ولیک غذای آن شکر آمد غذای این اخگر. ازرقی .|| واحد نعام ، به معنی یک شترمرغ . || پالان ، یا پائین آن . (منتهی الارب ). الرحل ، و قیل ما تحته . رجوع به معنی بعدی شو...