کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خفه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق , بلل
-
واژههای مشابه
-
exhaust brake, exhaust retarder
خفهکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] افزارهای در موتورهای دیزلی که ازطریق تغییر پسفشار دود سرعت خودرو را کاهش میدهد
-
خشک خفه
لغتنامه دهخدا
خشک خفه . [ خ ُ خ ُ ف َ / ف ِ ](اِ مرکب ) قحاب . سرفه ٔ خشک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خفه کردن
لغتنامه دهخدا
خفه کردن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) گلو فشردن . خپه کردن . راه نفس کسی را با فشار دست یا فروبردن چیزی در دهان و حلق گرفتن تا بمیرد. خبک کردن . خپه کردن . || چیزی بر سر آتشدان (سماوری ) گذاردن تا آتش درون بمیرد. با سد کردن منافذ هوا آتش را ک...
-
خفه کن
لغتنامه دهخدا
خفه کن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلتی است که برای کشتن بر در آتش دان آن استوار کنند تا آن آتش بمیرد. مطفاءة. (یادداشت بخط مؤلف ).- خفه کن سماور ؛ آلتی است که بر سر آتشدان سماور نهند چون خواهند آتش سماور بمیرانند.- خفه کن شمع ؛ آلتی که شمع ر...
-
خفه کننده
لغتنامه دهخدا
خفه کننده . [ خ َ ف َ / ف ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنچه موجب خفه کردن میشود. (یادداشت بخط مؤلف ).- گاز خفه کننده ؛ گازهای سمی . گاز کشنده .
-
خفه کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: xafa bekeri طاری: xafa kard(mun) طامه ای: xafa kardan طرقی: xafa kardmun کشه ای: xafa vâkardmun نطنزی: xafa kardan
-
خفه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق , اخرس , اخنق , اطفا , بلل
-
خفه قان
واژهنامه آزاد
سکوت مطلق.بی صدا.لال.
-
عروس خفه کن
لغتنامه دهخدا
عروس خفه کن . [ ع َ خ َ ف َ / ف ِ ک ُ ] (نف مرکب ) عروس خفه کننده . آنچه عروس را خفه کند. || (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه ، استخوان نرم و غضروف . (فرهنگ فارسی معین ).
-
smother crop
گیاه خفهکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که با ایجاد محیطی متراکم باعث نرسیدن آب یا نور به گیاهان رقیب میشود
-
flooded engine
موتور خفهکرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که به دلیل ورود بیشازاندازۀ سوخت به داخل سیلندرهای آن روشن نشود
-
binaural squelch
خفهسازی دوگوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] توانایی دستگاه شنوایی در کاهش تأثیرات نوفه یا بازآوایش برای بهبود فهمپذیری گفتار هنگامی که نوفه از دو گوش دریافت میشود
-
خفه گیر کردن
لغتنامه دهخدا
خفه گیر کردن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در نهانی و بی اطلاع و آگاهی و با جهل و نادانی طرف او رادر معامله یا مانند آن مغبون کردن . بواسطه جهل فروشنده بقیمتی سخت ارزان خریدن . (یادداشت بخط مؤلف ).