کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لرزش
دیکشنری فارسی به عربی
ارتجاف , خفقان , هزة
-
لالمونی،()گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
سکوت مصلحتآمیز،خفقان
-
strangulated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زخم، خفقان ایجاد کردن، گلو را فشردن
-
strangulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه شدن، خفقان ایجاد کردن، گلو را فشردن
-
تپش
دیکشنری فارسی به عربی
حث , خفقان , ضربة , مضخة , موجة
-
خفگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. احتقان، تنگینفس، نفستنگی ۲. اختناق، خفقان
-
suffocation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه شدن، خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خفه سازی
-
وجاف
لغتنامه دهخدا
وجاف . [ وَج ْ جا ] (ع ص )طپش دل دارنده . کسی که خفقان قلب دارد. (المنجد).
-
hypoxyphilia, asphixophilia
خفگیکامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تحریک و لذت جنسی ازطریق ایجاد خفقان و انسداد تنفسی در خود
-
خفقانی
لغتنامه دهخدا
خفقانی . [خ َ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به خفقان . (ناظم الاطباء).
-
damped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم کرده، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیساندن، خیس کردن
-
مخفوق
لغتنامه دهخدا
مخفوق . [ م َ ] (ع ص ) خفقانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گرفتار خفقان . (ناظم الاطباء). رجوع به خفقان شود. || دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجنون . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
اختناق
دیکشنری عربی به فارسی
خفقان , خفه شدن , خفگي , خفه کردن , بستن , مسدود کردن , انسداد , اختناق , دريچه , ساسات (ماشين)
-
رطوبة
دیکشنری عربی به فارسی
نم , رطوبت , دلمرده کردن , حالت خفقان پيدا کردن , مرطوب ساختن , تري , مقدار رطوبت هوا
-
damps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمپایی، رطوبت، مرطوب کردن، دلمرده کردن، حالت خفقان پیدا کردن، مرطوب ساختن، خیساندن، خیس کردن