کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خفته
/xofte/
معنی
۱. خوابیده.
۲. درازکشیده.
۳. [مجاز] ازکاربازمانده؛ باطل؛ متوقف.
۴. [مجاز] غافل؛ بیخبر.
۵. [قدیمی] خمیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنوده ≠ بیدار
۲. غافل، بیخبر، ناآگاه
۳. نهفته، به ظاهر آرام
دیکشنری
dormant, quiescent, torpid
-
جستوجوی دقیق
-
خفته
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرمیده، خسبیده، خوابیده، غنوده ≠ بیدار ۲. غافل، بیخبر، ناآگاه ۳. نهفته، به ظاهر آرام
-
dormant
خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی گیاه یا بذر در حالت خفتگی
-
خفته
فرهنگ فارسی معین
(خُ تِ)(ص مف .)خوابیده ، به خواب رفته .
-
خفته
لغتنامه دهخدا
خفته . [ خ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) خوابیده . خسبیده . بخواب رفته . (ناظم الاطباء). نائم . راقد. نومان . ناعِس . وَسِن . (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خفتگان : ز ناگه بار پیری در من افتادچو بر خفته فتد ناگه کرنجو. فرالاوی .همه شب از ایشان پر از خفته دی...
-
خفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xofte ۱. خوابیده.۲. درازکشیده.۳. [مجاز] ازکاربازمانده؛ باطل؛ متوقف.۴. [مجاز] غافل؛ بیخبر.۵. [قدیمی] خمیده.
-
خفته
دیکشنری فارسی به عربی
نائم
-
واژههای مشابه
-
depressed arch2
قوس خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قوسی که افراز آن کمتر از نصف دهانه باشد
-
dormant seeding
کشت خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کاشت بذر در پایان پاییز همزمان با فرارسیدن سرما و کاهش دما که سبز شدن گیاه را تا فرارسیدن بهار به تعویق میاندازد
-
نیم خفته
لغتنامه دهخدا
نیم خفته . [ خ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم خفت . رجوع به نیم خفت شود.
-
depressed arch1
چَفتۀ خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که افراز آن کمتر از نصف دهانه باشد
-
sleeper weapon
سلاح خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سلاحی که مخفیانه در عمق خاک دشمن قرار میدهند تا در صورت ظاهر شدن هدف مورد نظر یا خطر تهدید دشمن بهطور خودکار فعال شود
-
embeded tooth
دندان خفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] دندانی که به علت فقدان نیروهای رویشی (eruptive forces) نروییده است
-
آب خفته
لغتنامه دهخدا
آب خفته . [ ب ِ خ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب راکد. || آب جاری که جریان آن از تراکم یا همواری مجری محسوس نباشد.
-
خفته ارکان
لغتنامه دهخدا
خفته ارکان . [ خ ُ ت َ / ت ِ اَ ] (ص مرکب ) که رکن های آن از کار بازداشته شده باشد. ساکن شده . ساکن . آرام : اگر جرعه ای بر زمین ریزی از می فلک چون زمین خفته ارکان نماید.خاقانی .