کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خط عبور یک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صلیبی خط
لغتنامه دهخدا
صلیبی خط. [ ص َ خ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از خط چهارگوشه . || در سکندرنامه مراد از جریب مساحت [ است ]. (غیاث اللغات ).
-
غالیه خط
لغتنامه دهخدا
غالیه خط. [ ی َ / ی ِ خ َ ] (ص مرکب ) آنکه ریش او مشکین و سیاه باشد : چابک و سروقد و زیباروی غالیه خط جوان مشکین موی . نظامی .آن غالیه خط گر سوی من نامه نوشتی گردون ورق هستی من درننوشتی .حافظ.
-
واصل خط
لغتنامه دهخدا
واصل خط. [ ص ِ خ َ ] (اِ مرکب ) قبض رسید. قبض وصول . یافته بر وزن بافته قبض الوصول و حجت و واصل خط را گویند. (برهان ).
-
هفت خط
لغتنامه دهخدا
هفت خط. [ هََ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) کنایت از اقالیم سبعه است . (آنندراج ) : کرد رها در حرم کاینات هفت خط و چارحد و شش جهات . نظامی .|| خطوط جام جم است که آن خط جور و خط بغداد و خط بصره و خط ازرق وخط اشک و خط کاسه گر و خط فرودینه باشد. (برهان ). پی...
-
ولایتی خط
لغتنامه دهخدا
ولایتی خط. [ وَ / وِ ی َ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) خط نستعلیق . (فرهنگ فارسی معین ).
-
line conditioning, conditioning
اصلاح خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بهسازی فنی عملکرد خطوط انتقال نظیر کاهش اعوجاج و کاهش مدت تأخیر در بسامدهای مختلف
-
پایدارساز خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ماشین پایدارساز خط
-
wagon weighbridge, freight car scale, track scale
باسکولِ خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای در نقاط مشخصی از طول خط یا بین دو واگن، برای توزین واگنها
-
in-line, inline direction
بهخط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] راستای موازی با خطوط گیرنده در لرزهنگاری سهبعدی
-
line 1
خط 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مسیری که قطار از ابتدا تا انتها طی کند
-
orthography
خط 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مجموعهای از علائم و قواعد نظاممندی که برای نمایش واحدهای زبان در سطح نوشتار به کار میرود متـ . نظام نوشتاری
-
waterline
خط آب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] امتداد نقاط تماس سطح آب با بدنۀ کشتی
-
خطآرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ماشین خطآرا
-
ideal line
خط آرمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ همۀ نقطههای آرمانی که هریک متناظر با دستۀ مفروضی از خطهای موازی است متـ . خط در بینهایت line at infinity
-
hot-mix asphalt track
خط آسفالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطی پارسنگی بر روی نخستین لایۀ آسفالت روسازی