کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خط ابرو به این شکل{} پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خط ابرو(به این شکل{})
دیکشنری فارسی به عربی
وسام
-
هلال ابرو
لغتنامه دهخدا
هلال ابرو. [ هَِ اَ ] (ص مرکب ) کسی که ابروهای وی به شکل ماه نو باشد. (ناظم الاطباء).
-
ابرو
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) مجموع موهای روییده بر ظاهر استخوان قوسی شکل بالای کاسة چشم زیر پیشانی . ؛~ بالا انداختن بی میلی نشان دادن ، مخالفت کردن . ؛خم به ~ نیاوردن تحمل کردن مشقت و ناله نکردن .
-
وسام
دیکشنری عربی به فارسی
سر بالا يي , فراز , سختي , مراسم اعطاي منصب شواليه يا سلحشوري و يا شهسواري , خطاتصال , اکولا د , خط ابرو(به اين شکل{}) , نشان , نشاني شبيه سکه , مدال , شکل , شبيه , صورت
-
brace 1
آکولاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نمادی به شکل { } که هرگاه در طرفین یک عبارت ریاضی، که معمولاً شامل کروشه است، قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است متـ . ابرو
-
آکولاد
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نمادی به شکل } {که هر گاه در طرفین یک عبارت ریاضی که معمولاً شامل کروشه است قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است ؛ ابرو (فره ).
-
هَنْچیْ
لهجه و گویش گنابادی
hanchi در گویش گنابادی یعنی اینطوری ، به این شکل ، به این شیوه و طریق
-
شکل
لغتنامه دهخدا
شکل . [ ش ِ ] (ع اِ) مانند. شبه . مثل . (ناظم الاطباء). مانند. (از منتهی الارب ). || ناز. غنج . دلال . (ناظم الاطباء): امراءة ذات شکل ؛ زن صاحب ناز و غنج و دلال و کرشمه . (از منتهی الارب ). ناز و به این معنی به فتح نیز آمده . (آنندراج ). و رجوع به شَ...
-
ابرو
لغتنامه دهخدا
ابرو. [ اَ ] (اِ) مجموع موی روئیده بر ظاهر استخوان قوسی شکل بالای کاسه ٔ چشم به زیر پیشانی . حاجب . برو : کز موی سرت عزیزتر باشدهرچند فروتر است از او ابرو. ناصرخسرو.رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو....
-
ویرگول
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) علامت فاصله به این شکل « ، » که بین کلمات گذاشته می شود، کاما.
-
گیومه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) علامتی که به این شکل « » در دو طرف کلمه می گذارند.
-
زولبیا
واژهنامه آزاد
در واقع منشا این کلمه زلف یار بوده است چون وقتیکه به زولبیا نگاه میکنید به شکل موهای درهم و برهم میباشد. این کلمه به مرور زمان در میان عوام به زولبیا تبدیل شده است
-
فندق شکل
لغتنامه دهخدا
فندق شکل . [ ف َ دُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) گنبدی . کروی شکل . به کنایت ، فلک : این فندق شکل فستقی رنگ بر فندقه ٔ سرم زند سنگ .نظامی .
-
چنین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ چون این] ‹چونین› če(o)nin ۱. مانند این؛ مثل این؛ اینگونه: چنین لباسهایی مناسب تو نیست.۲. (قید) اینطور؛ به این شکل: او چنین نمینویسد.
-
سوری
واژهنامه آزاد
ما در لغت نامه فارسی سوری را به دو املای متفاوت مینویسیم -یکی به این شکل سوری-- ودیگری نیز به این شکل صوری----که در تلفظ مثل هم می باشند.واما در معنا به هم تفاوت دارند..معنای کلمه صوری یعنی حرفی رو الکی گفتن -----اما معنای سوری اینچنین است که با توجه...