کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خطوه
/xotve/
معنی
۱. فاصلۀ میان دو پا در راه رفتن؛ گام؛ قدم.
۲. (تصوف) گامهایی که سالک در طریقت برمیدارد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پا، قدم، گام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطوه
واژگان مترادف و متضاد
پا، قدم، گام
-
خطوه
فرهنگ فارسی معین
(خُ وِ) [ ع . خطوة ] (اِ.) گام ، قدم . ج . خطوات .
-
خطوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خطوَة، جمع: خَطَوات] [قدیمی] xotve ۱. فاصلۀ میان دو پا در راه رفتن؛ گام؛ قدم.۲. (تصوف) گامهایی که سالک در طریقت برمیدارد.
-
واژههای مشابه
-
خطوة
لغتنامه دهخدا
خطوة. [ خ َ وَ ] (ع اِ) یک گام . اسم است بر وزن فعله برای مرة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خطوات ، خِطاء : صواب رای وی از وی بعمر نگذاردکه بر بسیط زمین خطوه ای رود بخطا. سوزنی .خطوه بر خطوه زآن محیط گذشت قط...
-
خطوة
لغتنامه دهخدا
خطوة. [ خ ِ وَ ] (ع اِ) یکذراع و نصف ذراع است . (ابن جبیر). رجوع به خَطوة شود.
-
خطوة
لغتنامه دهخدا
خطوة. [ خ ُ وَ ] (ع اِ) میان دو گام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خُطَوات ، خُطْوات ، خُطی ْ.
-
خطوة
دیکشنری عربی به فارسی
جاي پا , ردپا , جاپا , پي , گام , قدم , گام برداري , برداشت کردن , رفع کردن , عزل کردن , صداي پا , پله , رکاب , پلکان , رتبه , درجه , قدم برداشتن , قدم زدن , پاگذاشتن , راه رفتن , لگد کردن
-
خطوة واسعة
دیکشنری عربی به فارسی
گام هاي بلند برداشتن , با قدم پيمودن , گشادگشاد راه رفتن , قدم زدن , قدم , گام , شلنگ زدن
-
اِتّخذ خُطوَةً
دیکشنری عربی به فارسی
تدبيري انديشيد , فکري کرد , تصميم گرفت , اقدام کرد , برنامه ريخت , گامي برداشت
-
خطوة غير مدروسة
دیکشنری عربی به فارسی
اقدام حساب نشده
-
جستوجو در متن
-
قدم
دیکشنری فارسی به عربی
خطوة , خطوة واسعة , سرعة , قدم
-
قدم زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تجوال , خطوة , خطوة واسعة , مشي , مشية
-
گام
دیکشنری فارسی به عربی
خطوة , خطوة واسعة , ذهاب , سرعة , سلسلة , مشية