کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
suggested
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهادی، پیشنهاد کردن، اشاره کردن بر، بفکر خطور دادن، اظهار کردن، تلقین کردن
-
occurring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتفاق می افتد، رخ دادن، اتفاق افتادن، واقع شدن، خطور کردن
-
تبادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabādor ۱. پیشی گرفتن.۲. [قدیمی] خطور کردن به ذهن.
-
برات شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطور کردن، ملهم شدن، در دل افتادن ۲. حواله شدن ≠ برات کردن
-
suggesting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد میکنم، پیشنهاد کردن، اشاره کردن بر، بفکر خطور دادن، اظهار کردن، تلقین کردن
-
haunted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خالی از سکنه، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در
-
haunting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش نشدنی، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در
-
strikes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتصاب، ضربه، ضربت، برخورد، اصابت، ضرب، ضربه زدن، زدن، خوردن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن
-
strike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضربه، اعتصاب، ضربت، برخورد، اصابت، ضرب، ضربه زدن، زدن، خوردن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن
-
free association
تداعی آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانکاوی، روشی که در آن فرد آنچه را به ذهنش خطور میکند، شامل واژه و عدد و تصویر و رؤیا، بدون توجه به ارتباطشان با یکدیگر، بیان میکند
-
متجه
لغتنامه دهخدا
متجه . [ م ُت ْ ت َ ج ِه ْ ] (ع ص ) (از «وج هَ») خیالی که درخاطر خطور کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
ملحوظات
لغتنامه دهخدا
ملحوظات . [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، تأملات و تفکرات و اندیشه ها و هرآنچه به خاطر خطور می کند و ملاحظه ها. (ناظم الاطباء).
-
الهام شدن
لغتنامه دهخدا
الهام شدن . [ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در دل افتادن . خطور کردن به دل : گویی به دلم الهام شد.
-
بنات الفکر
لغتنامه دهخدا
بنات الفکر. [ ب َ تُل ْ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) آراء و افکار و هر آنچه در اندیشه خطور کنند. (از المرصع).
-
flashed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد زد، برق زدن، تاباندن، ناگهان شعله ور شدن، زود گذشتن، خطور کردن