کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خطور
/xotur/
معنی
گذشتن اندیشهای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: خطور کرد
بن حال: خطور کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خطور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص ل .) به دل گذشتن ، به خاطر آمدن .
-
خطور
لغتنامه دهخدا
خطور. [ خ ُ ] (ع مص ) گذشتن اندیشه به دل . فرا دل آمدن اندیشه . گذشتن بر دل . (یادداشت بخط مؤلف ). || نازک آمدن اندیشه . (زوزنی ). || ترسیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خطور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xotur گذشتن اندیشهای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی.
-
خطور
دیکشنری فارسی به عربی
حدوث , مزار
-
واژههای مشابه
-
خطور کردن
واژگان مترادف و متضاد
بردلگذشتن، بهخاطر آمدن، از ذهن گذشتن، به ذهنمتبادر شدن
-
خطور کردن
لغتنامه دهخدا
خطور کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن به دل . گذشتن در دل . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خطور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ترخيص
-
خطور فکر
دیکشنری فارسی به عربی
منظور
-
واژههای همآوا
-
ختور
لغتنامه دهخدا
ختور. [ خ َ ] (ع ص ) غدرکننده . فریبنده . (از متن اللغة) (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ختور
لغتنامه دهخدا
ختور. [ خ ُ ] (ع مص ) غدر کردن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). این کلمه مصدر دیگر«خَتر» است . || خباثت و فساد طبع : خترت نفسه ؛ خبثت و فسدت نفسه .
-
جستوجو در متن
-
حدوث
دیکشنری عربی به فارسی
رويداد , خطور
-
برات شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ)(مص ل .) به دل خطور کردن .