کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطا رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بدراهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] badrāhi ۱. بدراه بودن.۲. به راه خطا رفتن.
-
goofing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بافتن، خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
-
goofed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوره، خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
-
غلط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغلاط] qalat ۱. سهو؛ خطا؛ اشتباه.۲. (اسم مصدر) نشناختن وجه صواب در امری؛ خطا کردن.۳. (صفت) نادرست: کاربردِ غلط.۴. (قید) بهصورت نادرست: او متن را غلط خواند.〈 غلط کردن: (مصدر لازم) خطا کردن؛ به خطا رفتن؛ اشتباه کردن.〈 غ...
-
قاق شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) [ تر - فا. ] (مص ل .) 1 - عقب افتادن اسب در مسابقه . 2 - باختن در بازی . 3 - به خطا رفتن تیر.
-
goofs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو، شخص احمق و کودن، ادم ساده، خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
-
blunders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباهات، اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط، اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
-
goof
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو، شخص احمق و کودن، ادم ساده، خیط و پیت کردن، خطا کردن، از کار طفره رفتن
-
مُّرْشِداً
فرهنگ واژگان قرآن
رهبر - رشد دهنده - هدایت کننده (از کلمه رشد به معناي اصابت به واقع که مخالف غیّ و گمراهی و خطا رفتن است )
-
صمع
لغتنامه دهخدا
صمع. [ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || گذار کردن بر قوم و بازداشتن ایشان را بسخن . || بی باکانه بر سر خود رفتن . || خطا کردن در سخن . || خردگوش شدن . (منتهی الارب ).
-
غَيِّ
فرهنگ واژگان قرآن
به خطا رفتن - گمراهي - جهلي است که از اعتقادي باطل ناشي شده باشد - جهالتي که از اعتقادي فاسد نشأت گرفته ونه از بي اعتقادي - سرگشتگي - گمراهي - پيمودن راهي که منجر به دوري از مقصد مي شود ضدّ رشد
-
غَيّاً
فرهنگ واژگان قرآن
به خطا رفتن - گمراهي - جهلي است که از اعتقادي باطل ناشي شده باشد - جهالتي که از اعتقادي فاسد نشأت گرفته ونه از بي اعتقادي - سرگشتگي - گمراهي - پيمودن راهي که منجر به دوري از مقصد مي شود ضدّ رشد
-
بباد شدن
لغتنامه دهخدا
بباد شدن . [ ب ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) همراه باد رفتن . با باد پراکنده شدن . || کنایه از نابود شدن . مردن . ضیاع . (تاج المصادر بیهقی ). از میان رفتن . ضایع شدن : یکی ترک تیری بر او برگشادشد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی .نه باک داشتم که همی عمر شد ببادنه...
-
کج بحثی
لغتنامه دهخدا
کج بحثی . [ ک َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل کج بحث . یاوه گویی و نامعقولی در مباحثه . (ناظم الاطباء). خطا رفتن در مباحثه و یاوه گویی . (فرهنگ فارسی معین ) : خروشان از کجک دیدم چو فیلان را یقینم شدکه عاجز می توان کردن بکج بحثی فلاطون را.میرزا معزفطرت .
-
زلیل
لغتنامه دهخدا
زلیل . [ زَ ] (ع مص ) بلغزیدن قدم . (تاج المصادر بیهقی ). بلغزیدن . (زوزنی ). لغزیدن . (ترجمان القرآن ). لغزیدن در گل یا در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ). زل زلا و زلیلا. رجوع به زل شود. (ناظم الاطباء). || شتاب رفتن و دویدن . || از جایی به جایی شدن...