کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خطاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خطاط
/xattāt/
معنی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خوشخط، خوشنویس، کاتب، خطنویس، نویسنده ≠ خواننده، قاری
برابر فارسی
خوشنویس
دیکشنری
calligrapher, penman
-
جستوجوی دقیق
-
خطاط
واژگان مترادف و متضاد
خوشخط، خوشنویس، کاتب، خطنویس، نویسنده ≠ خواننده، قاری
-
خطاط
فرهنگ واژههای سره
خوشنویس
-
خطاط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] ← خوشنویس
-
خطاط
لغتنامه دهخدا
خطاط. [ خ َطْ طا ] (ع ص ) خوش نویس و کسی که خوش می نویسد. (ناظم الاطباء). آنکه خوش و خوب نویسد. استاد خط. (یادداشت بخط مؤلف ) : و بزمین عراق دوانزده قلم است هر یکی را قد و اندام و تراشی دیگر و هریکی را ببزرگی از خطاطان بازخوانند. (نوروزنامه ).هیچ خط...
-
خطاط
دیکشنری عربی به فارسی
خوش نويس , خطاط
-
خطاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] خوشنویس. xattāt
-
خطاط
دیکشنری فارسی به عربی
خطاط
-
واژههای مشابه
-
علی خطاط
لغتنامه دهخدا
علی خطاط. [ ع َ ی ِ خ َطْ طا ] (اِخ ) (میر...) حسینی تبریزی خطاط، ملقّب به ظهیرالدین و قدوةالکتاب و مشهور به واضح . رجوع به علی تبریزی (حسینی ...) شود.
-
معروف خطاط
لغتنامه دهخدا
معروف خطاط. [ م َ ف ِ خ َطْ طا ] (اِخ ) از خوشنویسان معروف عهد شاهرخ تیموری (807-850 هَ . ق .) است . در اوایل حال ملازم سلطان احمد جلایر بود و سپس به شیراز کوچ کرد و بعد از فتح شیراز به امر شاهرخ به هرات رفت و در کتابخانه ٔ شاهی به کتابت پرداخت . وی ...
-
خطاط الهروی
لغتنامه دهخدا
خطاط الهروی . [ خ َطْ طا طُل ْ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) فخرالدین خطاط الهروی . رجوع به فخرالدین خطاط الهروی در این لغت نامه شود.
-
واژههای همآوا
-
ختات
لغتنامه دهخدا
ختات . [ خ َ ] (اِ) سیاهی که با آن ابرو راسیاه تر کنند. از مایه های زینت زنان ، نوعی سیاهی برای زینت . (یادداشت بخط مؤلف ). || چیزی که با آن خال مصنوعی در روی گذارند. آنچه زنان بدان برنگ سیاه خال بر رخسار گذارند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خوش نویس
دیکشنری فارسی به عربی
خطاط