کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضوع و خشوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضوع و خشوع
لغتنامه دهخدا
خضوع وخشوع . [ خ ُ ع ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) فروتنی . تواضع. تضعضع. تذلل . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خضوع و خشوع
فرهنگ گنجواژه
فروتنی
-
واژههای مشابه
-
خضوع کردن
لغتنامه دهخدا
خضوع کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فروتنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اخبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'exbāt ۱. فروتنی کردن؛ خضوع و خشوع.۲. آرام گرفتن دل؛ آرامش خاطر.
-
خُشَّعاً
فرهنگ واژگان قرآن
خاشعان (جمع خاشع است که مصدر آن کلمه خشوع به معناي تاثر خاصي است در قلب که به دنبال مشاهده عظمت و کبريا در قلب پيدا ميشود ، نظير اين کلمه در اعضاي بدن کلمه خضوع است ، و اگر خشوع را به ديدگان نسبت داده ، با اينکه گفتيم حالت قلبي است ، بدين جهت است که ...
-
مَوَدَّةِ
فرهنگ واژگان قرآن
محبتي که اثرش در مقام عمل ظاهرشود(در نتيجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع ، چون خضوع آن خشوعي را گويند که در مقام عمل اثرش هويدا شود ، به خلاف خشوع که به معناي نوعي تاثر نفساني است ، که از مشاهده عظمت و کبريايي در دل پديد ميآيد . و رحمت ، به...
-
از و چز
لغتنامه دهخدا
از و چز. [اِزْ زُ چ ِزز ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه و زنان ، ابتهال . تضرع . زاری . خواهش در نهایت خشوع .- از و چز کردن ؛با نهایت خضوع و استرحام خواستن چیزی را. نهایت درجه تمنی کردن با استکانت و تضرع .
-
حطیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hatim ۱. دیوار کعبه.۲. آنچه مابین رکن، زمزم، و مقام قرار دارد. Δ از آن جهت به این نام خوانده شده که مردم در آنجا اظهار شکستگی و فروتنی میکنند و با خشوع و خضوع دست به دعا برمیدارند. در زمان جاهلیت در آنجا سوگند میخوردند.
-
توقی جستن
لغتنامه دهخدا
توقی جستن . [ ت َ وَق ْ قی ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری جستن . اجتناب کردن . حذر کردن : و از غائله ٔ فتن به خشوع و خضوع توقی جست . (جهانگشای جوینی ).
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رَ غ َ ] (ع مص ) زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت ؛ رغب الیه . (منتهی الارب ). زاری نمودن بسوی کسی و به خضوع و خشوع خواستن چیزی را؛ رغب الیه . (ناظم الاطباء). || مزیت نهادن خود را بر چیزی : رغب بنفسه عنه . (از ناظم الاطباء)...
-
خشوع
لغتنامه دهخدا
خشوع . [ خ ُ ] (مص ) فروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع...
-
قاضی ری
لغتنامه دهخدا
قاضی ری . [ ی ِ رَ ] (اِخ ) سلمةبن فضل ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به ابرش . از مردم ری است . وی اخبار غزوات و مغازی را دو مرتبه ازابن اسحاق استماع کرد، و به نوشته ٔ بعضی اظهار تشیعمینمود، و بسیار اهل نماز و با خضوع و خشوع بوده است . او به سال 191 هَ ....
-
متعارف
لغتنامه دهخدا
متعارف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) همدیگر را شناسنده . (آنندراج ). نیک معروف یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || معمول و رایج و کثیرالاستعمال و مستعمل . (ناظم الاطباء). || مردم با خضوع و خشوع و مبادی آداب و خوش آمدگوی . (ناظم ا...