کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َ ] (ع مص ) خائیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ) (از اقرب الموارد). || خوردن .(منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خائیدن با قصای دندانها. || خوردن پری دهان . || خاص است بخوردن چیزی ترمانند خیار و جز آن ...
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َ ض َم م ] (ع ص ) مهتر بردبار بسیارعطا و خاص است بمردمان . ج ، خضمون . || (اِ) دریا. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) . دریای عظیم . (المنجد).- بحر خضم ؛ دریای عظیم . (یادداشت بخط مؤلف ) : استخاره کرد چون بحر خضم جوشان و ...
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َض ْ ض َ ] (اِخ ) لقب عنبربن عمربن تمیم است . (منتهی الارب ). رجوع به تجارب السلف چ بهمنیار در شرح حال صاحب ص 112 شود.
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َض ْ ض َ ] (اِخ ) نام آبی است . (منتهی الارب ).
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َض ْ ض َ ] (اِخ ) نام شهریست . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
خضم
لغتنامه دهخدا
خضم . [ خ َض ْ ض َ ] (ع اِ) جماعت انبوه از مردمان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || کمان شیطان . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
خذم
لغتنامه دهخدا
خذم . [ خ َ ] (ع مص ) بریدن و پاره پاره کردن . (از منتهی الارب )از (تاج المصادر بیهقی ). || چنگال زدن . (از تاج العروس ). منه : خذم الصقر؛ چنگال زد آن چرغ . || بریده شدن . منقطع گردیدن . || مست گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
خذم
لغتنامه دهخدا
خذم . [ خ َ ذَ ] (ع مص ) شتافتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ).
-
خذم
لغتنامه دهخدا
خذم . [ خ َ ذِ ] (اِخ ) نام اسب مرداس بن ابی عامر است .
-
خذم
لغتنامه دهخدا
خذم . [ خ َ ذِ ] (ع ص ) جوانمرد و نیک نفس در لقاء و عطاء. ج ، خذمون . || اسب تیزرو. ج ، خذمون . || شمشیری که زودبرد. ج ، خذمون . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
خزم
لغتنامه دهخدا
خزم . [ خ َ ] (ع مص ) سوراخ کردن بینی شتر. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || خلیدن شتر. || ملخ را بسیخ در کشیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || (اصطلاح عروض ) زیادتی حرفی است یا دو کی در اول مصراع . متقدمان شعراء عرب ا...
-
خزم
لغتنامه دهخدا
خزم . [ خ َ زَ ] (ع اِ) درختی است مانند دَوم که از پوست وی رسن سازند. (منتهی الارب ).
-
خزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) xazm در عروض، آوردن حرف یا حروفی زائد و خارج از وزن در ابتدای مصراع که تقطیع به شمار نمیآید.