کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضره
لغتنامه دهخدا
خضره . [ خ َ ض ِ رَ ] (اِخ ) علم است خیبررا: گذشت آن حضرت (ص ) بزمینی که آنرا عثره یا عفره یا عذره گفتندی پس نامید آنرا خضره . (منتهی الارب ).
-
خضره
لغتنامه دهخدا
خضره . [ خ َ ض ِ رَ ] (ع اِ) واحد خضر، یعنی یک تره ٔ سبز. || یک درخت که در آخر گرما سبز شود و بار آورد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
خضره
لغتنامه دهخدا
خضره . [ خ ِ رَ ] (اِخ ) نام یکی از صحابیان است که در خدمت پیغمبر احترام بسیار داشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
خضره
لغتنامه دهخدا
خضره .[ خ َ ض ِ رَ ] (اِخ ) نام زمین متعلق به محارب در نجدو گویند: از اعمال مدینه است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
خضرة
لغتنامه دهخدا
خضرة. [ خ َ ض ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث خضر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خضرة
لغتنامه دهخدا
خضرة. [ خ ُ رَ ] (ع ص ، اِ) سبزه . یقال : ارض کثیرةالخضرة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، خُضَر، خُضْر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || (اِمص ) سبزی . (منتهی الارب ). || تیره رنگی اسب . || گندم گونی مردم ....
-
خضرة
دیکشنری عربی به فارسی
برگ درختان , شاخ وبرگ
-
واژههای همآوا
-
خزره
لغتنامه دهخدا
خزره . [ خ َ رَ ] (ع اِ) درد پشت مازه . خُزَرَه . (ناظم الاطباء). رجوع به خُزَرَه شود.
-
خزره
لغتنامه دهخدا
خزره . [ خ ُ زَ رَ ] (ع اِ) درد پشت مازه .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به خَزرَه شود.
-
جستوجو در متن
-
برگ درختان
دیکشنری فارسی به عربی
خضرة
-
شاخ وبرگ
دیکشنری فارسی به عربی
اجمة , خضرة
-
سبزی
لغتنامه دهخدا
سبزی . [ س َ ] (حامص ) سبز بودن . رنگ سبز داشتن . خُضْرة. (منتهی الارب ) (دهار).