کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خضرا
/xazrā/
معنی
۱. سبز: بهسان مرغزار سبزرنگ اندر شده گِردش / به یک ساعت ملون کرده روی گنبد خضرا (فرخی: ۱).
۲. (اسم) سبزهزار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سبز، سبزه
۲. آبی، کبود، نیلگون
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: xazrā) (عربی) (مؤنث اخضر) به معنی سبز ، کبود ، نیلگون ، و آبی و سبز ؛ سبزهزار ، چمن زار .
-
خضرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. سبز، سبزه ۲. آبی، کبود، نیلگون
-
خضرا
لغتنامه دهخدا
خضرا. [ خ َ ] (اِ) چمن کاری . جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید خفض را بر خضرا برد، بنشاند و اندر پیش او. (تاریخ سیستان ). برفتم تا باغ پیروزی ، در آن خضرا که بودند هر یکی کرباس خلق پوشیده و همگان مدهوش و دلشده . (تاریخ بیهقی ). نهم ذی...
-
خضرا
لغتنامه دهخدا
خضرا. [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه ٔ پرویز. (یادداشت بخط مؤلف ) : دگر گنج کز در خوشاب بودکه بالاش یک تیر پرتاب بودکه خضرا نهادند نامش روان همان نامور کاردان بخردان . فردوسی .دگر گنج خضرا و گنج عروس کجا داشتیم از پی روز بوس .فردوسی .
-
خضرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خضراء] [قدیمی] xazrā ۱. سبز: بهسان مرغزار سبزرنگ اندر شده گِردش / به یک ساعت ملون کرده روی گنبد خضرا (فرخی: ۱).۲. (اسم) سبزهزار.
-
واژههای مشابه
-
گنبد خضرا
لغتنامه دهخدا
گنبد خضرا. [ گُم ْ ب َ دِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی گنبد حراقه رنگ است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) : صدهزاران آفرین بادا بر آن کس کو بفضل بر فراز مرکز این گنبد خضرا شود. ناصرخسرو.چون آب جدا شد ز خاک تیره بر گنبد خضرا شود ز غبرا. ناصر...
-
گنج خضرا
لغتنامه دهخدا
گنج خضرا. [ گ َ ج ِ خ َ ] (اِخ ) نام گنج ششم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز. (برهان ) (آنندراج ). ورجوع به شعوری ج 2 ص 292 و ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشیدیاسمی چ 2 ص 486 شود : دگر گنج کز دُرّ خوشاب بودکه بالاش یک تیر پرتاب بودکه خضرا...
-
نقاب خضرا
لغتنامه دهخدا
نقاب خضرا. [ ن ِ ب ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
هفت خضرا
لغتنامه دهخدا
هفت خضرا. [ هََ خ َ ] (اِ مرکب ) به معنی دوم ِ هفت خزینه است که هفت آسمان باشد. (برهان ). هفت آسمان . هفت فلک . هفت خروارکوس . هفت خراس . رجوع به این مدخل ها شود.
-
گنج خضرا
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ خَ) (اِمر.) نام گنج ششم از گنج های خسرو پرویز.
-
چرخ خضرا
لغتنامه دهخدا
چرخ خضرا. [ چ َ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . آسمان . سپهر : میر تو خدای ست طاعتش دارتا سرت برآید به چرخ خضرا. ناصرخسرو.رجوع به چرخ شود.
-
حبه ٔ خضرا
لغتنامه دهخدا
حبه ٔ خضرا. [ ح َب ْ ب َ ی ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنگ . چاتلانقوش . گیاه بنگ . (شرفنامه ٔ منیری ). حبةالخضراء. کسبور. رجوع به حبةالخضراء و بنگ شود : زان حبه ٔ خضرا خور کز روی سبک روحی هر کو بخورد یک جو بر سیخ زند سیمرغ .(منسوب به حافظ).
-
خضرا شدن
لغتنامه دهخدا
خضرا شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سبز شدن . سبزه شدن : آب چو نیل برکه اش میگون شدصحرای سیمگونش خضرا شد.ناصرخسرو.
-
خرگاه خضرا
لغتنامه دهخدا
خرگاه خضرا. [ خ َ هَِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (یادداشت مؤلف ).