کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خضار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خضار
معنی
گياه , علف , سبزه , نبات , رستني , سبزي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خضار
لغتنامه دهخدا
خضار. [ خ َ ] (ع اِ) شیر که در آن آب بیشتر باشد. || تره ٔ نورس .(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ).
-
خضار
لغتنامه دهخدا
خضار. [ خ ُ ] (ع اِ) موضع بسیاردرخت . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (منتهی الارب ).
-
خضار
لغتنامه دهخدا
خضار. [ خ ُض ْ ضا ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
خضار
لغتنامه دهخدا
خضار. [خ ُ ] (اِخ ) شهریست نزدیک شحر. (از معجم البلدان ).
-
خضار
دیکشنری عربی به فارسی
گياه , علف , سبزه , نبات , رستني , سبزي
-
واژههای همآوا
-
خزار
لغتنامه دهخدا
خزار. [ خ ُ ] (اِخ ) موضعی است به قرب وخش از نواحی بلخ . ابویوسف می گوید خزار موضعی است به قرب نَسَف در ماوراءالنهر. (معجم البلدان ). در فهرست ابن الندیم آمده است شهری است مشهور و آباد مشتمل بر پنج دروازه در ماوراءالنهر.
-
جستوجو در متن
-
رستنی
دیکشنری فارسی به عربی
خضار , عشبة
-
سبزی
دیکشنری فارسی به عربی
خضار , خضراوات
-
نبات
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي , خضار
-
گیاه
دیکشنری فارسی به عربی
خضار , عشبة , نبات
-
علف
دیکشنری فارسی به عربی
خضار , عشب , عشبة , علف
-
سبزه
دیکشنری فارسی به عربی
اخضر , اسمر , خضار , خضراوات , عشب
-
خازه
لغتنامه دهخدا
خازه . [ زَ / زِ ] (ص ، اِ) گِل سرشته و خمیر کرده را گویند. (آنندراج ). سرشته و خمیر کرده گویند عموماً و گلابه و گلی که بر دیوارها مالند خصوصاً. (برهان قاطع) (فرهنگ سروری ) (غیاث اللغة). گل سرشته به جهت دیوار و غیره و هر چیز سرشته و خمیر کرده . (فرهن...