کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصومت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصومت کردن
لغتنامه دهخدا
خصومت کردن . [ خ ُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دشمنی کردن . عداوت کردن . پیکار کردن : خواستم کز مهربانی بوسه ای رویش زنم خشم من با من خصومت کرد و از من کین کشید. امیرمعزی .سپر از تیغ تو در روی کشیدن نهی است من خصومت نکنم گر تو به پیکار آیی . سعدی (طیبات ...
-
واژههای مشابه
-
طلب خصومت
لغتنامه دهخدا
طلب خصومت . [ طَ ل َ ب ِ خ ُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )در نزد فقیهان آن است که شفعه را در نزد قاضی بطلبند و این هنگامی است که مشتری عقار را به وی تسلیم نکند آن وقت به قاضی میگوید: فلان شخص عقاری خریده است که حدود آن چنان است ... و من شفیع وی هستم...
-
خصومت افتادن
لغتنامه دهخدا
خصومت افتادن . [ خ ُ م َ اُ دَ ] (مص مرکب ) دشمنی افتادن . عداوت افتادن .
-
خصومت آمیز
لغتنامه دهخدا
خصومت آمیز. [ خ ُ م َ ] (نف مرکب ) ایجاد خصومت کننده . موجب خصومت شونده . (یادداشت مؤلف ).
-
خصومت انگیز
لغتنامه دهخدا
خصومت انگیز. [ خ ُ م َ اَ ] (نف مرکب ) دشمنی ایجادکن .موجب دشمنی شونده . عداوت انگیز. برپاکننده ٔ دشمنی .
-
خصومت گاه
لغتنامه دهخدا
خصومت گاه . [ خ ُ م َ ] (اِ مرکب ) میدان جنگ . میدان نبرد. (منتهی الارب ).
-
خصومت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
عدائي , معادي
-
sexist hostility
خصومت جنسگرایانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] تحقیر یا خوار شمردن کسی تنها بهدلیل جنسیت او
-
جستوجو در متن
-
منازعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منازَعَة] [قدیمی] monāze'e خصومت کردن؛ ستیزه کردن.
-
ستیز کردن
واژگان مترادف و متضاد
مجادله کردن، پرخاش کردن، جدال کردن، پیکار کردن، خصومت ورزیدن، معارضه کردن، کشمکش کردن، منازعه کردن، نبرد کردن
-
حقاق
لغتنامه دهخدا
حقاق . [ ح ِ ] (ع مص ) خصومت . خصومت کردن . دعوی حق خود کردن . محاقه . (از منتهی الارب ).
-
مناقشه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نزاع کردن، بحث کردن، جدل کردن ۲. ستیز کردن، ستیزهجویی کردن، خصومت ورزیدن
-
مجادله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نزاع کردن، جنگیدن، ستیزیدن، دعوا کردن، ستیز کردن ۲. جدل کردن، مباحثه کردن ۳. دشمنی کردن، خصومت ورزیدن