کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خصوص
/xosus/
معنی
۱. موضوع؛ مبحث.
۲۴. (قید) [قدیمی] بهخصوص؛ بهویژه.
۳. (اسم مصدر) [قدیمی] مخصوص کسی یا چیزی بودن.
〈 بهخصوص:
۱. بهویژه.
۲. (صفت) خاص؛ ویژه: رفتار بهخصوص.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
ویژه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصوص
فرهنگ واژههای سره
ویژه
-
خصوص
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ویژه ساختن . 2 - خاص بودن . 3 - (اِمص .) گزیدگی ، ویژگی .
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) جایی است ببادیه . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) جایی است بکوفه و نان خصیه بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است بعین شمس از شرقیه . (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است دیگر بشرقیه و همان است خصوص الساده بمصر. (از معجم البلدان ).
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (ع اِ) خرابات . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || ج ِ خُص ّ. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به «خص » در این لغتنامه شود. || مخصوص هر چیز و هر شغل . (از ناظم الاطباء).باب . ب...
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگری است در «خص ». (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). خاص کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).
-
خصوص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xosus ۱. موضوع؛ مبحث.۲۴. (قید) [قدیمی] بهخصوص؛ بهویژه.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] مخصوص کسی یا چیزی بودن.〈 بهخصوص:۱. بهویژه.۲. (صفت) خاص؛ ویژه: رفتار بهخصوص.
-
واژههای مشابه
-
در خصوص
فرهنگ واژههای سره
درباره
-
به خصوص
فرهنگ واژههای سره
به ویژه
-
در این خصوص
فرهنگ واژههای سره
در این باره
-
جستوجو در متن
-
in particular
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به خصوص