کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصمان سفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصمان سفلی
لغتنامه دهخدا
خصمان سفلی . [ خ ُ ن ِ س ُ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عناصر اربعه است بسبب ضدیتی که باهم دارند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
خَصْمَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو دشمن
-
جستوجو در متن
-
نوبه زن
لغتنامه دهخدا
نوبه زن . [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ زَ ] (نف مرکب ) نوبت زن . نقاره چی : نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیرنیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهَم . خاقانی .مردان علْوی هفت تن درگاه او را نوبه زن خصمان سفلی چار تن پیشش پرستار آمده .خاقانی .
-
ید
لغتنامه دهخدا
ید. [ ی َ ] (ع اِ) دست یعنی از منکب تا انگشتان و یا کف دست و مؤنث آید و اصل آن یَدْی ٌ می باشد و یَدان تثنیه ٔ آن . ج ، اَیدی ، یدی [ ی ُ / ی َ / ی ِ دی ی ] . جج ، اَیادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دست .(ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (غیاث ) (ده...
-
پره
لغتنامه دهخدا
پره . [ پ َ رَ / رِ / پ َرْ رَ / رِ ] (اِ) حلقه و دایره ٔ لشکر از سوار و پیاده . خطی که از سوار و پیاده کشیده شود و آنرابعربی صف خوانند. (برهان ). حلقه ٔ زده ٔ لشکریان سوارو پیاده برای حصار دادن نخجیر و جز آن : ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ که میر پر...