کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خصما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خصما
/xosamā/
معنی
= خصیم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خصما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خصماء، جمعِ خصیم] [قدیمی] xosamā = خصیم
-
جستوجو در متن
-
طلبة
لغتنامه دهخدا
طلبة. [ طَ ل ِ ب َ ] (اِخ ) ابن قیس بن عاصم . از مردان عرب . این شعر از یکی از فرزندان اوست :و کنت اذا خاصمت خصماً کببته علی الوجه حتی خاصمتنی الدراهم فلما تنازعنا الخصومة غلبت علی و قالوا قم فانک ظالم .(عیون الاخبار ج 3 ص 123).
-
پالوده
لغتنامه دهخدا
پالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب مروّق :بگوش خردور، دبیر کهن همی کرد پالوده سیم سخن . اسدی .زر آلوده کم عیار بودزر پالوده ...