کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خش و فش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خش و فش
لغتنامه دهخدا
خش و فش . [ خ ِش ْ ش ُ ف ِش ْش ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت جامه های نو و گرانبها در زنان . (یادداشت بخط مؤلف ). || آواز بسیار در جامه های نو پرآهار. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
خَش
لهجه و گویش تهرانی
خط، خش افتادن
-
خش خش
دیکشنری فارسی به عربی
هريسة
-
خِش خِش
فرهنگ گنجواژه
صدای خزیدن.
-
خش خش کردن
لغتنامه دهخدا
خش خش کردن . [ خ ِ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صدای خش خش درآوردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
صدای خش خش
دیکشنری فارسی به عربی
فحيح
-
خش زن
لغتنامه دهخدا
خش زن . [خ َ زَ ] (نف مرکب ) تریاک زن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خش خشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) xašxaše = خشخش
-
خش اندوسی
واژهنامه آزاد
خوش آمدید
-
جستوجو در متن
-
کش و فش
لغتنامه دهخدا
کش و فش . [ ک َ ش ُ /ک َش ْ ش ُ ف َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کر و فر. دبدبه وجاه و جلال . شأن و تجمل . (از آنندراج ) : ما مرید جبه ودستار و کش و فش نه ایم نیست واعظ جز نبی و آل پاکش پیر ما. واعظ (از آنندراج ).|| (اِ صوت ) خش و خش . خش و فش .
-
فش
لغتنامه دهخدا
فش . [ ف َ ] (ص ) پریشان . || (اِ) کاکل اسب را نیز گویند. (برهان ). کاکل اسب . یال . (فرهنگ فارسی معین ) : پشوتن همی رفت پیش سپاه بریده فش و یال اسب سیاه . فردوسی .گرفتش فش و یال اسب سیاه ز خون لعل شد خاک آوردگاه . فردوسی .همی تیغ، سهراب را برکشیدفش ...