کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خشیت
/xašyat/
معنی
۱. ترس از عظمت خداوند.
۲. ترس؛ بیم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیم، ترس، خوف، هراس ≠ رجا
۲. ترسیدن، بیم داشتن
برابر فارسی
فروتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیم، ترس، خوف، هراس ≠ رجا ۲. ترسیدن، بیم داشتن
-
خشیت
فرهنگ واژههای سره
فروتن
-
خشیت
فرهنگ فارسی معین
(خَ یَ) [ ع . خشیة ] (مص ل .) ترسیدن ، بیم داشتن .
-
خشیت
لغتنامه دهخدا
خشیت . [ خ َ ی َ ] (مص ) ترس . خوف . بیم . هراس منسوب بعظمت و مهابت . (یادداشت بخط مؤلف ) : قصه ٔ خرگوش و پیل آری و آب خشیت پیلان زمه در اضطراب .مولوی .
-
خشیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خشیة] [قدیمی] xašyat ۱. ترس از عظمت خداوند.۲. ترس؛ بیم.
-
واژههای مشابه
-
خَشِيتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ترسيدم(ازخشيت به معناي تاثر قلبي است از چيزي که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثري که همراه با اهميت باشد ، يعني آن امر در نظر انسان امري عظيم و خطري بزرگ جلوه کند . )
-
خشيت ان
دیکشنری عربی به فارسی
مبادا , شايد
-
حدت و خشیت
فرهنگ گنجواژه
سختی و ترس.
-
واژههای همآوا
-
خشیة
لغتنامه دهخدا
خشیة. [ خ َش ْ ی َ ] (ع مص ) مصدر دیگری برای «خشاة»، «خشی » و«خشیان ». (منتهی الارب ). ترسیدن . (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به «خشاة و خشی » شود : و اِن َّ منها لما یهبط من خشیة اﷲ و ما اﷲ بغافل عَمّا تعملون . (قرآن 74/2). و هم من خشیة ربهم مشفقون ....
-
جستوجو در متن
-
مبادا
دیکشنری فارسی به عربی
خشيت ان
-
شاید
دیکشنری فارسی به عربی
خشيت ان , ربما , قد , لربما , مثل , من المحتمل
-
ذعر
لغتنامه دهخدا
ذعر. [ذُ ] (ع اِ) ترس . خوف . بیم . خشیت . رعب . رهب . فزع . فرق . هراس . دهشت . وحشت : سبب ذعری که در صمیم دل او متمکن گشته و خیالی که بحواشی خاطر او متطرق شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی مؤلف ص 155).