کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشک گیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
dry-bulb thermometer
دماسنج خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یکی از دماسنجهای رطوبتسنج که مخزن آن بدون پوشش است و دمای هوا را نشان میدهد
-
dry wing
بال خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بالی که مخزن سوخت در آن تعبیه میشود
-
xerosere
خشکآیند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پیایندی که در زمینهای خشک به وجود میآید
-
dry spray 1
خشکافشاند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوششی شنی که براثر خشک شدن جزئی ذرات افشاندهشده پیش از رسیدن به سطح ایجاد شده باشد
-
dry spray 2
خشکافشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] فرایندی که در آن ذرات افشاندهشده، پیش از رسیدن به سطح، تا حدودی خشک میشوند و درنتیجه پوششی شنی ایجاد میشود
-
sukhovei/ suchovei
خشکباد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد خشک و گرم و غبارین در استپهای جنوبی روسیه متـ . سوخووی
-
aridland
خشکبوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بومسازگان شکنندهای که به علت کمبود بارش رشد گیاهان در آن محدود است
-
touch dry
خشکِ تماسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی پوششِ درحالخشکشدنی که سطح آن چسبناک نیست و اثر انگشت بر پوشش نمیماند
-
xerophthalmia
خشکچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] خشکی غیرطبیعی قرنیۀ چشم که در نتیجۀ آن قرنیه شفافیت خود را از دست میدهد و کراتینی (kratinized) میشود
-
خشک شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ← خشکش
-
dried
خشکشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که رطوبت آن تا حد قابلنگهداری بهصورت معمولی کاهش یافته است
-
dry-through
خشکِ عمقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی پوششِ درحالخشکشدنی که براثر فشار انگشت شست و چرخاندن نوددرجهای آن، هیچ تغییر شکلی در آن مشاهده نشود
-
dry-hard
خشکِ کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی پوشش در انتهای فرایند خشک شدن که اثر ناشی از فشار زیاد انگشت شست بر آن را میتوان بهراحتی با کشیدن پارچۀ نرمی از بین برد
-
خشک کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ← خشکانش
-
dust-dry, dust-free
خشک گَردنَچسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی پوشش درحالخشکشدنی که وقتی گرد و خاک روی آن مینشیند، در آن نفوذ نمیکند و به آن نمیچسبد