کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشک و خالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشک و خالی
لغتنامه دهخدا
خشک و خالی . [ خ ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) بدون مضافات . اصل یک چیز بدون هیچ زیادی .- تعارف خشک و خالی ؛ تعارف بدون صمیمیت .- زمین خشک و خالی ؛ زمین بدون کشت و بزر.- کاغذ خشک و خالی ؛ کاغذ بدون تعارف و محبت . چون : او بعد از یک سال یک کاغذ خشک...
-
خشک و خالی
لهجه و گویش تهرانی
بدون مخلفات، ساده
-
واژههای مشابه
-
خُشک
لهجه و گویش تهرانی
قطیفه،لُنگ
-
گر خشک
لغتنامه دهخدا
گر خشک . [ گ َ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از جرب است . جرب یابس . خصف . رجوع به جرب شود.
-
dry fruit
میوۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] میوهای که میانبَر آن بهوضوح در زمان رسیدن خشک است
-
aneroid barometer
فشارسنج خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فشارسنجی با محفظۀ فلزی که در آن از هیچ مایعی استفاده نمیشود متـ . فشارسنج فلزی
-
aneroid barograph
فشارنگار خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فشارسنج فلزی ثبّات متـ . فشارنگار فلزی
-
semiarid
نیمهخشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی اقلیمی با بارش سالانۀ بسیار کم، معمولاً از 250 تا 500 میلیمتر
-
recitativo secco (it.), recitativo semplice (it.)
گفتاواز خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گفتاوازی که تنها با سازهایی همراهی میشود که صدای بم را اجرا میکنند
-
détaché sec (fr.)
منقطع خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گونهای از اجرای منقطع که در آن فشار صوتی به شکلی اِعمال میشود که با ایجاد صوتی قوی، در مقابل سکوتهای بین نُتها، حالت خشکی به صدا داده میشود
-
علف خشک
لغتنامه دهخدا
علف خشک . [ ع َ ل َ ف ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاه خشک . (ناظم الاطباء).
-
نیمه خشک
لغتنامه دهخدا
نیمه خشک . [ م َ / م ِ خ ُ ] (ص مرکب ) دونم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نیم خشک شود.
-
dry front
جبهۀ خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط خشک
-
dry wing
بال خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بالی که مخزن سوخت در آن تعبیه میشود