کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشکیرُست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سایه رست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sāyerost ۱. گیاهی که در زیر سایۀ درختان بروید و نمو کند؛ روییدۀ در سایه.۲. [مجاز] نازپرورده؛ به نازونعمت پرورشیافته.
-
hydrophyte, hygrophyte 1
آبرُست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که در شرایط مرطوب یا در آب رشد میکند
-
بن رست
دیکشنری فارسی به عربی
راديکالي
-
رست کین
واژهنامه آزاد
سکسکه (صدای گلو)
-
کله خشکی
لغتنامه دهخدا
کله خشکی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ خ ُ ] (حامص مرکب ) خلی . دیوانه مزاجی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله خشک شود. || کله شقی . یکدندگی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله خشک شود. || تریاکی بودن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله خشک شود.
-
land breeze
نسیم خشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نسیم ساحلی که از خشکی به دریا، براثر سردتر بودن خشکی نسبت به دریا، میوزد
-
land sky
آسمان خشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ظاهر نسبتاً تیرۀ سطح زیرین یک لایۀ اَبر هنگامی که در بالای خشکیِ عاری از برف قرار میگیرد
-
landspout
پیچند خشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیچندی بر روی خشکی که در مرحلۀ رشد اََبر کومهای مولد آن رخ میدهد و منشأ تاوایی آن لایۀ مرزی است
-
dry socket, alveolitis sicca dolorosa
حفرهخشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] حالتی که گاهی پس از کشیدن دندان پیش میآید و در آن به علت تشکیل نشدن لختۀ خون، آرَک دندان ظاهری خشک پیدا میکند و بهشدت دردناک میشود متـ . آرَکآماس alveolar osteitis
-
خشکیبست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] ← کشور خشکیبست
-
dry to touch
خشکیِ تماسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مرحلهای از خشک شدن پوشش که در آن براثر تماس سطح با انگشت، مادۀ پوششی به انگشت نچسبد
-
epeirogenic
خشکیزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مربوط به خشکیزایی
-
epeirogeny
خشکیزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی حرکت قائم زمین که سیماهای بزرگ قارهای و اقیانوسی همچون فلاتها و حوضهها را به وجود میآورد
-
خشکیزیستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← زمینزیستگاه
-
dry dust free
خشکی گَردنَچسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مرحلهای از خشک شدن پوشش که در آن گردوخاکِ نشسته بر پوشش به درون آن نفوذ نکند و به آن نچسبد