کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشنود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
خشنود
/xošnud/
معنی
۱. شاد؛ شادمان؛ خوشحال.
۲. راضی؛ قانع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بشاش، خرسند، خرم، خوش، خوشحال، خوشدل، راضی، سیر، شاد، قانع، مسرور ≠ غمگین، ناخرسند، ناخشنود
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشنود
فرهنگ نامها
(تلفظ: xošnud) خوشحال و راضی ؛ (در قدیم) قانع.
-
خشنود
واژگان مترادف و متضاد
بشاش، خرسند، خرم، خوش، خوشحال، خوشدل، راضی، سیر، شاد، قانع، مسرور ≠ غمگین، ناخرسند، ناخشنود
-
خشنود
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (ص .)1 - راضی . 2 - شادمان .
-
خشنود
لغتنامه دهخدا
خشنود. [ خ ُ ] (ص ) راضی . خوشحال . مسرور. خوش . مسرور. خرسند. شادمان . (ناظم الاطباء) : داری گِنگی کلندره که شب و روزخواجه ٔ ما را ز کیر دارد خشنود. منجیک .جهان آفرین از تو خشنود باددل بدسگالت پر از دود باد. فردوسی .اگر شاه خشنود گردد ز من وزین نامو...
-
خشنود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: kūšnūt] ‹خوشنود، خشنو› xošnud ۱. شاد؛ شادمان؛ خوشحال.۲. راضی؛ قانع.
-
واژههای مشابه
-
خشنود شدن
واژگان مترادف و متضاد
خوشحالشدن، راضی شدن، قانع شدن، خرسند شدن
-
خشنود کردن
واژگان مترادف و متضاد
خوشحال کردن، راضی کردن، قانع کردن، خرسند کردن
-
خشنود شدن
لغتنامه دهخدا
خشنود شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راضی شدن . رضوان . (یادداشت بخط مؤلف ). تَرَضّی . (از زوزنی ): تراضی ؛ از یکدیگر خشنود شدن . (زوزنی ). || قانع شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خشنود کردن
لغتنامه دهخدا
خشنود کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راضی کردن . خوشحال کردن . اِعتاب . (یادداشت بخط مؤلف ).تَرضیَه . اِرضاء. (تاج المصادر بیهقی ) : بفرمود صاحب نظر بنده راکه خشنود کن مرد درمنده را. سعدی (بوستان ).و بنعمت بیکران خشنود کردند. (گلستان سعدی ).چندان ...
-
خشنود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارض (فعل ماض)
-
خشنود ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
رجاء , هادن
-
خشنود ساخت او را
دیکشنری فارسی به عربی
أَثْلَجَ صَدْرَهُ
-
خشنود و راضی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارض (فعل ماض)