کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خشنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خشنام
لغتنامه دهخدا
خشنام .[ خ ُ ] (ع ص ) خوشنام . این کلمه مُعَرَّف خوشنام است .(یادداشت بخط مؤلف ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ابن خشنام
لغتنامه دهخدا
ابن خشنام . [ اِ ن ُ خ ُ ] (اِخ ) او راست : کتاب الشواهد. (ابن الندیم ).
-
جستوجو در متن
-
کاغذی
لغتنامه دهخدا
کاغذی . [ غ َ ] (اِخ ) ابوبکربن زکریای کاغذی از محدثان و جد مادری محمدبن خشنام کاغذی است . رجوع به الانساب سمعانی شود.
-
کاغذی
لغتنامه دهخدا
کاغذی . [ غ َ ] (اِخ ) محمدبن خشنام بن سعد کاغذی مکنی به ابوعمر و از مردم نیشابور و از محدثان است . رجوع به الانساب سمعانی شود.
-
غورجکی
لغتنامه دهخدا
غورجکی . [ رَ ] (اِخ ) خشنام بن ابی المغوار غورجکی ، مکنی به ابومنصور.از ابن عیینه و دیگران روایت کند، و اسحاق بن اسماعیل بن وضاح بن راشد مروزی و دیگران از او روایت دارند. وی زاهد بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 182).
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اَ ](اِخ ) ابن ابراهیم المعدل المدینی . متوفی بسال 340 هَ . ق . وی از احمدبن خشنام و ابراهیم بن سعدان و ابن ابی عاصم روایت دارد. ابونعیم از او به وسایطی حدیثی از رسول (ص ) روایت کرده است . (ذکر اخبار اصبهان تألیف ابی نعیم چ لیدن سال 1931 م ...